عملیات روانی ترامپ علیه ایران با انگیزه‌‌های مذاکراتی

08 خرداد 1404

مقدمه

در رقابت میان بازیگران بین‌المللی، حوزه‌های اجتماعی، رسانه‌ای و روانی، جزئی از میدان اصلی تقابل به شمار می‌آیند. از این رو تأثیرگذاری بر ذهن و احساسات عمومی جوامع هدف، به یکی از ابزارهای کلیدی برای تغییر رفتار دولت‌ها بدل شده است. صحبت‌های ترامپ در عربستان در مورد مقایسه‌ی وضعیت ایران و عربستان، نمونه‌ای از اینگونه اقدامات است که شناخت دقیق آن، برای تحلیل روندهای سیاسی و امنیتی پیش‌رو ضروری تلقی می‌گردد.

تلاش ترامپ برای استفاده از فشار اجتماعی در مسیر مذاکرات

در دوره‌ی اخیر مذاکرات، آمریکا به‌ویژه در دوره ریاست‌جمهوری دونالد ترامپ، با بهره‌گیری از روش‌ها پیشرفته دیپلماسی عمومی و اجتماعی، پروژه‌ای راهبردی را با عنوان «اجتماعی‌سازی مذاکرات» در دستور کار خود قرار داده است. این راهبرد در پی آن است که از رهگذر تأثیرگذاری عمیق بر افکار عمومی ایران، بسترهای روانی و اجتماعی لازم برای عقب‌نشینی گفتمانی جمهوری اسلامی از اصول انقلاب اسلامی و سیاست‌های مقاومت را فراهم آورد. در این الگو، سیاست خارجی دیگر صرفاً معطوف به میز مذاکره و بازیگران رسمی نیست، بلکه مردم به‌عنوان سوژه‌های دیپلماتیک و عاملان فشار در روند تصمیم‌گیری‌های کلان ملی تلقی می‌شوند.

سفر ترامپ به عربستان سعودی و سخنرانی پرحجم و پرجزئیات او در آن کشور[1]، در واقع نمایشی چندلایه از این راهبرد بود؛ جایی که با استفاده از الگوی مقایسه‌ای توسعه، تصویری آرمانی و مطلوب از وضعیت اقتصادی، عمرانی و اجتماعی عربستان و امارات ارائه شد تا این پیامِ غلط به مردم ایران القا شود که «مشکل توسعه‌نیافتگی نتیجه‌ی گفتمان انقلابی و رویکرد سیاست‌خارجی آن» است. در این میان کارشناسان آمریکایی با طراحی سخنرانی به گونه‌ای که بر اذهان عمومی در ایران تاثیر بگذارد، زمینه را برای این رخداد آماده کردند تا ترامپ با لحنی عامه‌پسند و عوام‌فریبانه، این عملیات روانی را پیاده نماید.

ترامپ در این سخنرانی، از عربستان به‌عنوان «آینده‌ی ممکن» برای ایران سخن گفت؛ آینده‌ای که تنها در گرو عبور از سیاست‌های کنونی جمهوری اسلامی و بازنگری بنیادین در رویکردهای کلان سیاست‌خارجی قابل تحقق خواهد بود.

ترامپ در این سفر، ایران را به‌عنوان «بزرگ‌ترین نیروی مخرب در خاورمیانه» معرفی کرد و ادعا کرد که جمهوری اسلامی عامل اصلی بی‌ثباتی در یمن، عراق، سوریه و لبنان است. این اتهام‌سازی، در کنار توصیف دقیق بحران‌های داخلی ایران نظیر قطعی برق، بحران آب، فساد ساختاری و ناکارآمدی مدیریتی، با هدف القای «فروپاشی اجتماعی قریب‌الوقوع» انجام شد؛ فضایی که زمینه را برای مقایسه تطبیقی میان ایرانِ انقلابی و عربستانِ مدرن‌شده فراهم آورد. در این چارچوب، ترامپ به‌گونه‌ای طراحی‌شده، در حال ساخت یک روایت منسجم از ناکامی‌های ایران و مقایسه‌ی آن با وضعیت کشورهای عربی بود، تا به ایرانیان این تصور را منتقل کند که ایستادگی بر آرمان‌های انقلاب، نه تنها فایده‌ای نداشته بلکه هزینه‌زاست.

این همان جایی‌ست که مفهوم کلیدی «اجتماعی‌سازی مذاکرات» وارد عمل می‌شود. اجتماعی‌سازی به این معناست که تصمیمات سیاست‌خارجی ــ در این‌جا مذاکره یا عدم مذاکره با آمریکا ــ نه صرفاً بر پایه محاسبات امنیتی و راهبردی، بلکه تحت فشار روانی-اجتماعی مردم و افکار عمومی داخلی صورت پذیرد. راهبرد آمریکا این است که با فعال‌سازی حس محرومیت نسبی در مردم، به‌ویژه با نمایش موفقیت‌های کشورهای منطقه‌ای همسایه که در گفتمان غربی‌ها «فاقد خصومت ایدئولوژیک با آمریکا» تلقی می‌شوند، موجب تغییر محاسبات ذهنی جامعه ایرانی نسبت به فایده‌مندی مقاومت شود. در نتیجه، دولت ایران به‌نوعی از درون مجبور به اعطای امتیازات در مذاکرات خواهد شد.

در این چارچوب، کلیدواژه‌هایی نظیر «ساختمان‌های در حال ویرانی در تهران»، «مافیای آب»، «فساد دولتی»، «خشک شدن رودخانه‌ها» و «قطعی برق» صرفاً بیان واقعیات نبودند، بلکه ابزارهایی بودند برای تولید نوعی سرخوردگی ملی و فعال‌سازی «حس حسرت نسبت به توسعه دیگران». پیام ضمنی ترامپ این بود که: «اگر ایران به جای اصرار بر سیاست‌های ضدآمریکایی، راه تعامل با جهان را انتخاب می‌کرد، امروز در مسیر عربستان بود.» از نظرگاه علوم ارتباطات راهبردی، این سبک روایت‌پردازی نوعی عملیات روانی پیچیده محسوب می‌شود که با ادبیات ظاهراً همدلانه، در پی شکستن گفتمان مقاومت و جایگزینی آن با ترویج گفتمان توسعه‌گرا است.[2]

سخنانی در جهت سیاست حمایت حداکثری

سخنرانی ترامپ در عربستان، نه‌فقط یک موضع‌گیری سیاسی علیه جمهوری اسلامی، بلکه تلاشی حساب‌شده در جهت هدایت افکار عمومی ایران به سمت همداستانی با جریان‌هایی است که خواستار عدول از مواضع اصولی نظام اسلامی در حوزه‌هایی چون مسائل منطقه‌ای، صنعت موشکی و برنامه‌ هسته‌ای‌اند. از این رو می‌توان آن را بخشی از راهبرد کلان «حمایت حداکثری» آمریکا دانست؛[3] راهبردی که هدفش ایجاد فشار چندلایه، نه صرفاً از بیرون بلکه از درون جامعه ایران است. هدف این عملیات روانی، تامین «پشتیبانی اجتماعی» از دل جامعه‌ی ایران به نفع جریان‌هایی در داخل کشور است که همواره با گفتمان اصلی انقلاب اسلامی مشکل داشته‌اند و خواهان نزدیکی با آمریکا حتی به بهای چشم‌پوشی از منافع ملی هستند. لذا ترامپ با ارائه تصویری آرمانی از عربستان، عملاً در حال مشروعیت‌بخشی به گفتمانی بود که مردم ایران را به سازش و نه مقاومت، تشویق می‌کند.[4]

این سخنرانی در چارچوب راهبرد «اجتماعی‌سازی مذاکرات»، تلاشی بود برای وادار کردن نظام به عقب‌نشینی از خطوط قرمز خود، نه از طریق فشار دیپلماتیک صرف، بلکه با مهندسی افکار عمومی در داخل کشور به نیت تضعیف اراده‌ ملی. ابزار این راهبرد، تحریک حس محرومیت نسبی و مقایسه تطبیقی میان وضعیت ایران و کشورهای همسایه‌ای است که با آمریکا خصومتی ندارند. به‌این‌ترتیب، هدف آن است که مردم ایران به این نتیجه برسند که مشکلات داخلی ریشه در گفتمان انقلاب اسلامی دارند.

نتیجه‌گیری

با توجه به روند هدفمند و چندلایه‌ای که آمریکا در قالب پروژه «اجتماعی‌سازی مذاکرات» دنبال کرده، به‌وضوح مشخص است که هدف اصلی، نه صرفاً اعمال فشار از بیرون، بلکه شکل‌دهی به نوعی فشار اجتماعی از درون جامعه ایران است تا افکار عمومی، خود به عامل مطالبه‌گر امتیازدهی و عبور از گفتمان مقاومت بدل شود؛ این پروژه با بهره‌گیری هوشمندانه از مقایسه‌های تطبیقی، القای محرومیت نسبی، روایت‌سازی از ناکارآمدی داخلی و برجسته‌سازی الگوهای توسعه‌گرای کشورهای همسایه نظیر عربستان و امارات، درصدد آن است تا تصمیمات راهبردی جمهوری اسلامی را از مسیر اجتماعی و روانی تحت تأثیر قرار دهد، نه صرفاً از مجرای تقابل رسمی دیپلماتیک. از این رو، توصیه می‌شود که مقامات مسئول به‌ویژه تیم مذاکره‌کننده هشیارانه مراقب تغییر فرم منازعه از سطح سیاسی به سطح اجتماعی باشند و هرگونه امتیازدهی را نه بر اساس فشار رسانه‌ای یا مطالبه‌سازی ساختگی افکار عمومی، بلکه بر مبنای اصول بنیادین امنیت ملی و منافع حیاتی کشور ارزیابی کنند. همچنین رسانه‌های داخلی و نخبگان فرهنگی باید نقش کنشگرانه‌تری در خنثی‌سازی عملیات روانی دشمن ایفا کرده و با تقویت روایت‌های موفقیت‌آمیز از مقاومت و خودکفایی، مانع از شکل‌گیری حس عقب‌ماندگی یا حقارت ملی شوند. اگرچه دیپلماسی و تعامل با جهان ضرورتی انکارناپذیر است، اما این تعامل نباید از مسیر تغییر گفتمان اجباری و تحمیلی، آن‌هم تحت فشار روانی از پایین، صورت گیرد؛ بلکه باید بر پایه عزت، حکمت و مصلحت واقعی، نه تحمیلی، پی‌ریزی شود.

منابع

[1] صفحه رسمی کاخ‌سفید در یوتیوب، ترامپ در یک مجمع سرمایه گذاری ایالات متحده و عربستان سعودی شرکت می کند، می 2025

https://www.youtube.com/live/wj1QOz3iuCE

[2] مجله‌ی بین‌المللی مطالعات اجتماعی و انسانی، دستکاری آگاهی عمومی: چگونه روش های تبلیغاتی ثبات دولت‌ها و مناطق را تهدید می کند، ژولای 2023

https://www.internationaljournalcorner.com/index.php/theijhss/article/view/173103

[3] تارنمای مرکز تحلیل راهبردی و بین‌الملل، اعتبارزایی برای جنگ و حمایت حداکثری، دوبال سیاست ترامپ در قبال ایران، 19 فروردین 1404

https://isacenter.ir/3140401190800-2/#_ftn4

[4]  تارنمای بنیاد دفاع از دموکراسی‌ها، موازنه حمایت حداکثری در برابر نظام و حمایت حداکثری از مردم، 10 ژانویه‌ی 2025

https://www.fdd.org/in_the_news/2025/01/10/balancing-maximum-support-against-the-regime-and-maximum-support-for-the-people/