نشست تخصصی «غرب آسیا؛ منطقه نبرد دو جبهه نظمساز» روز چهارشنبه ۱۹ آذرماه ۱۴۰۴ توسط مرکز تحلیل راهبردی و بینالملل در خانه اندیشهورزان برگزار شد. در این رویداد که با حضور دانشگاهیان، پژوهشگران، فعالان بینالملل و اصحاب رسانه همراه بود، محمد خانزاده، دبیر جلسه و مسئول محور تحریم رژیم صهیونیستی در آیساسنتر به تشریح موضوع و تأثیر عملیات طوفانالاقصی بر روند تغییر نظم جهانی پرداخت. سپس دکتر سید مجتبی ابطحی، دبیرکل کنفرانس انتفاضه فلسطین با سخنرانی «فروپاشی معادلات هژمونی و نظم غربی بعد از عملیات طوفانالاقصی» به بررسی برهم خوردن معادلات راهبردی آمریکایی پرداخت. در ادامه محمدصادق شهبازی، پژوهشگر حوزه بینالملل با موضوع «لزوم تقویت نقشآفرینی ایران در نظم آینده» دستاوردهای عملیات و نقش فعالانهتر ایران در شکلگیری نظم منطقهای را تبیین کرد.

محمد خانزاده، دبیر نشست، با اشاره به عملیات «طوفانالاقصی» از سوی نیروهای مقاومت فلسطین، این رویداد را نقطه عطفی در تحولات راهبردی منطقه دانست و گفت: «این عملیات نهتنها معادلات میدانی، بلکه نگاه قدرتهای جهانی به بازیگران غرب آسیا را تغییر داد.» به گفته وی، از منظر رژیم صهیونیستی که خود یکی از عوامل اصلی بیثباتی منطقه به شمار میرود درگیریهای غرب آسیا صرفاً نظامی نیست، بلکه ابعاد سیاسی، اقتصادی و امنیتی گستردهای دارد و در کنار جنگ اوکراین، در شکلدهی به نظم حداقل پنجاه سال آینده جهان نقشآفرین است.

خانزاده با استناد به اسناد راهبردی مرکز مطالعات امنیت ملی رژیم صهیونیستی (INSS) تأکید کرد: «در سند امنیت ملی ۲۰۲۵ و ۲۰۲۶، این اندیشکده جبهه مقاومت را مجموعهای متشکل از ایران، روسیه، چین و کره شمالی معرفی میکند که در برابر جبهه تحت رهبری آمریکا قرار دارد و رژیم صهیونیستی نیز خود را بخشی از این جبهه آمریکایی میداند.» وی افزود: «از نگاه تلآویو، دشمن اصلی رژیم صهیونیستی محور مقاومت به رهبری جمهوری اسلامی ایران است که خواهان تغییر در وضعیت نظام بینالملل میباشد؛ راهبرد اصلی رژیم صهیونیستی تضعیف ایران از طریق فشار اقتصادی، تحریم و در صورت لزوم، اقدام نظامی در شرایط بحرانی است.»
در همین چارچوب، رژیم صهیونیستی پروژه عادیسازی روابط با کشورهای منطقه را برای انزوای ایران دنبال میکرد، اما عملیات طوفانالاقصی این پروژه را بهطور جدی مختل کرد و مسئله فلسطین را که در حال به حاشیه رفتن بود، دوباره به متن تحولات جهانی بازگرداند. وی با اشاره به بیانیه حماس مطرح کرد که یکی از اهداف صریح این عملیات جلوگیری از فراموشی فلسطین بود؛ در حالی که نتانیاهو تنها چند ماه پیش از آن، در سازمان ملل از «حل تاریخی مسئله فلسطین» و عادیسازی روابط با عربستان سخن میگفت، طوفانالاقصی این روایت را فرو ریخت و رژیم صهیونیستی را به موجودیتی نامطلوب در منطقه تبدیل کرد؛ تا جایی که حتی برخی کشورهای عادیساز نیز تلویحاً به بازنگری در روابط خود تهدید میکنند.
خانزاده در پایان با تأکید بر پیامدهای راهبردی این تحول گفت: «طوفانالاقصی انگاره شکستناپذیری رژیم صهیونیستی را در هم شکست و افکار عمومی منطقه و جهان را به این جمعبندی رساند که رژیم صهیونیستی قابل شکست است.» وی افزود: «نگاه قدرتهایی مانند چین نیز تغییر کرده است؛ پکن که پیشتر تلاش میکرد موازنهای میان طرفها برقرار کند، پس از این عملیات فاصله معناداری از رژیم صهیونیستی گرفت و در تحولات یمن و حتی جنگ ۱۲ روزه با ایران، مواضعی همسو با تهران اتخاذ کرد.» به گفته خانزاده، روسیه و دیگر قدرتها نیز صفبندیها را شفافتر کردند و منطقه عملاً به دو جبهه نظمساز تقسیم شد. او در پایان تأکید کرد که انزوای فزاینده رژیم صهیونیستی در جهان، آسیبپذیری اقتصاد غیرخودکفای آن و ناکامی در تحقق اهداف اعلامی در برابر حماس، حزبالله، ایران و یمن نشان میدهد که این رژیم امروز در موقعیتی ضعیفتر از پیش از طوفانالاقصی قرار دارد، هرچند ایران نیز هزینههایی پرداخته، اما شکست نخورده است.

در بخش بعدی نشست، دکتر سید مجتبی ابطحی دبیرکل کنفرانس انتفاضه فلسطین با اشاره به مفهوم «پیچ تاریخی» که از دهه ۷۰ در بیانات رهبر انقلاب مطرح شده است، گفت:« این مفهوم ناظر بر گذار نظام بینالملل از نظم تکقطبی به رهبری آمریکا به سمت نظمی جدید و چندلایه است و عملیات طوفانالاقصی فرصتی کمنظیر برای یک جهش استراتژیک در اختیار جمهوری اسلامی ایران قرار داد.» به گفته وی، این عملیات امکان داد تا جبهه مقاومت از سطح یک کنشگر منطقهای فراتر رفته و به عاملی مؤثر در تغییر هندسه قدرت جهانی تبدیل شود؛ تا جایی که صهیونیستها این رخداد را «نقطه ثقل کل بازی جهانی» تلقی کرده و از آن با عنوان «جنگ رستاخیز» یاد میکنند، چرا که آن را نه یک درگیری مقطعی، بلکه نبردی نظمساز میدانند.

دکتر ابطحی با تأکید بر اینکه افول آمریکا و غرب از دههها پیش قابل پیشبینی بوده است، افزود: «آنچه امروز شاهد آن هستیم، آشکار شدن این افول در قالب ورود تمامقد غرب برای حفظ هژمونی خود از طریق حمایت بیقیدوشرط از رژیم صهیونیستی است.» وی تصریح کرد: «عملیات طوفانالاقصی این روند افولی را شتاب بخشید و نشان داد که غرب دیگر قادر به مدیریت کمهزینه بحرانها نیست و برای حفظ موقعیت خود ناچار به پرداخت هزینههای سنگین سیاسی، اخلاقی و امنیتی شده است.»
دبیرکل کنفرانس انتفاضه فلسطین ادامه داد: «طوفانالاقصی پروژههای عادیسازی روابط رژیم صهیونیستی با کشورهای منطقه را متوقف کرد، تئوری شکستناپذیری رژیم صهیونیستی را در هم شکست و نگاه قدرتهای بزرگی مانند چین و روسیه را به سمت محور مقاومت و جمهوری اسلامی ایران تغییر داد.» به گفته وی، پس از این عملیات، جبههبندیهای جدیدی در سطح جهانی شکل گرفت؛ چین با میانجیگری میان ایران و عربستان وارد فاز تازهای از کنشگری منطقهای شد و روسیه نیز همزمان با تحولات اوکراین، نقش فعالتری در این تغییر هندسه قدرت ایفا کرد. ابطحی افزود: «یکی از نتایج مستقیم این روند، انزوای فزاینده رژیم صهیونیستی در عرصه بینالمللی است؛ بهگونهای که رژیم صهیونیستی ناچار شده برای جبران این انزوا به مناطقی مانند آمریکای لاتین روی آورد، در حالی که اقتصاد جزیرهای و غیرخودکفای آن بهشدت آسیبپذیر باقی مانده است.»
در پایان، دکتر ابطحی با انتقاد از بهرهبرداری ناکافی ایران از این فرصت تاریخی گفت: «عملیات طوفانالاقصی نبرد مقاومت را از سطح معادلهسازی کوتاهمدت به سطح تغییر بنیادین در ساختار قدرت جهانی ارتقا داد، اما درک اولیه از این رخداد همچنان محدود و مقطعی بود.» وی تأکید کرد: «ایران باید هرچه سریعتر سهم خود را در نظم جدید جهانی تعریف کند و با باور به قطعی بودن تغییر بازی، بر مفاهیم مشترک انسانی مانند عدالتخواهی تکیه کند تا بتواند نقش رهبری جهانی ایفا کرده و «خیمه ولایت» را گسترش دهد.» ابطحی هشدار داد که اگر جدول زمانی و نوع بازی ایران در این تغییر ساختاری مشخص نشود، فرصت از دست خواهد رفت و دیگر بازیگران از آن بهره خواهند برد؛ در حالی که به گفته او، صهیونیستها این تغییر نظم را جدیتر و دقیقتر کردهاند.

دکتر محمدصادق شهبازی، پژوهشگر حوزه بینالملل با تأکید بر اینکه عملیات «طوفانالاقصی» صرفاً یک رخداد فلسطینی نبود، آن را نقطه عطفی در تغییر جایگاه ایران در نظم در حال گذار بینالمللی دانست. به باور او، جمهوری اسلامی پیش از این عملیات در مسیر فرسایش تدریجی قرار گرفته بود: فشار تحریمها، پیشروی پروژه عادیسازی روابط رژیم صهیونیستی با کشورهای عربی، حذف ایران از کریدورهای انرژی و ترانزیت، و تضعیف نقش منطقهای کشور، همگی نشانههایی از یک وضعیت قهقرایی بودند. طوفانالاقصی این روند را متوقف کرد و معادلهای را که به زیان ایران و مسئله فلسطین در حال تثبیت بود، بهطور بنیادین برهم زد و امکان بازتعریف نقش ایران در منطقه و جهان را فراهم ساخت.
شهبازی مطرح کرد که مهمترین پیامد این رخداد، فروپاشی سه ستون اصلی رژیم صهیونیستی بود: «موجودیت امن»، «بازدارندگی مطلق» و «مشروعیت اخلاقی» او تأکید کرد که برای نخستینبار، تاریخ، جغرافیا و مشروعیت رژیم صهیونیستی همزمان زیر سؤال رفت؛ رژیم صهیونیستی نهتنها در معرض تهدید نظامی در تمام جغرافیای خود قرار گرفت، بلکه در افکار عمومی جهانی- حتی در دانشگاهها و نهادهای غربی- بهعنوان یک رژیم جنایتکار معرفی شد. این تغییر، رژیم صهیونیستی را از جایگاه «نماینده قربانیان تاریخ» به نماد خشونت و آپارتاید منتقل کرد و آن را به یک موجودیت نامطلوب و پرهزینه برای متحدانش تبدیل ساخت.
دکتر شهبازی در ادامه، طوفانالاقصی را نشانه ورود جهان به یک «لحظه گذار هژمونیک» دانست؛ لحظهای که در آن، قدرت مسلط (آمریکا و متحدانش) در حال از دست دادن توان مدیریت نظم جهانی است و واکنش آن، نه سازگاری، بلکه دستوپا زدن و تشدید بحرانها است. در چنین شرایطی، جبههبندیها شفافتر شدهاند؛ از یکسو جبهه آمریکا و رژیم صهیونیستی و از سوی دیگر مجموعهای از قدرتهای تجدیدنظرطلب نظم موجود مانند ایران، روسیه، چین و بازیگران مقاومت منطقهای که وجود دارند. این وضعیت، فرصت بیسابقهای برای ایران ایجاد کرده تا از انزوای تحمیلی خارج شود، متحدان جدید بیابد و همکاریهای سیاسی، اقتصادی و حتی امنیتی خود را در چارچوبهای نوین مانند بریکس، شانگهای و کریدورهای جایگزین توسعه دهد.
در نهایت، شهبازی هشدار داد که بهرهبرداری از این فرصت تاریخی، مستلزم تغییر جدی در نگاه راهبردی ایران است. به اعتقاد او، ادامه تفکر مبتنی بر الگوهای قدیمی چه در حوزه نظامی و چه در سیاست خارجی باعث از دست رفتن این موقعیت خواهد شد. جنگ امروز، جنگ کلاسیک گذشته نیست؛ جنگ شناختی، داده، اقتصاد، فناوری و شبکههای مردمی نقش تعیینکننده دارند. ایران باید از «محاسبهپذیری» فاصله بگیرد، هزینه اقدامات دشمن را بهصورت غیرمستقیم افزایش دهد، پیوند منافع ملتهای منطقه را با خود تقویت کند و همزمان، وارد تعامل فعال و انتقادی با قدرتهایی مانند چین و روسیه شود. از نگاه او، طوفانالاقصی یک هشدار و در عین حال یک فرصت بود؛ یا ایران با فهم نظم جدید، نقش نظمساز ایفا میکند، یا دوباره با ابزارهای گذشته، آینده را از دست خواهد داد.


دکتر شهبازی در بخش دیگر سخنان خود تأکید کرد: «این جنگ، جنگی نامتوازن بود و در چنین جنگی «نفس بقا» خود یک پیروزی راهبردی محسوب میشود.» وی افزود: «فراتر از بقا، برای نخستینبار ضربات واقعی و دردناک به رژیم صهیونیستی وارد شد؛ ضرباتی که هم در سطح میدانی و هم در سطح روانی و اقتصادی اثر گذاشت.» به گفته شهبازی، تغییر موازنه بازدارندگی یکی از مهمترین دستاوردها بود؛ چرا که بدون برخورداری از سلاح هستهای، جبهه مقاومت توانست با دو قدرت هستهای درگیر شود و هزینههای جدی تحمیل کند. عبور موفق حملات از لایههای متعدد پدافندی از سامانههای آمریکایی در منطقه تا «گنبد آهنین»، «فلاخن داوود»، «پیکان» و سامانههای رافائل و قرار گرفتن زیرساختها و سامانههای رژیم صهیونیستی در آستانه اختلال، نشان داد که امنیت مطلق این رژیم فرو ریخته است. با این حال، شهبازی تصریح کرد که این به معنای تضمین امنیت بلندمدت جمهوری اسلامی نیست؛ زیرا هیچیک از طرفین نتوانستند کمر دیگری را بهطور کامل بشکنند. وی در پایان هشدار داد: «خطر اصلی آن است که سیاستگذار دچار توهم پیروزی قطعی شود، در حالی که شرایط جهانی از جمله تغییرات عمیق اجتماعی و سیاسی در آمریکا ایجاب میکند ایران همزمان با حفظ دستاوردهای بازدارنده، میان «ثبات و تغییر» در سیاست خارجی، داخلی و اقتصادی خود توازن جدیدی ایجاد کند.»


