گیجی رسانه‌های غربی در تحلیل روابط ایران و چین

12 شهریور 1404

مقدمه

پس از جنگ دوازده‌روزه، منابع غربی در تبیین نقش چین مواضع متنوع و بعضاً متضادی ارائه دادند: گروهی فروپاشی یا بی‌تفاوتی چین نسبت به ایران را برجسته کردند، گروهی دیگر رفتار پکن را منطقی و موزون دانستند، اما روایت غالب رسانه‌ای این بود که چین پشت ایران را خالی کرده است. با این حال، اخیراً گزارش‌هایی، از جمله نخستین‌بار در یدیعوت آحارانوت[1]، ادعا کرده‌اند که چین در حال تقویت توان موشکی ایران است؛ ادعایی که ظاهراً با تحلیل‌های پیشین منابع غربی ناسازگار است. این تضاد در گزارش‌ها پرسش محوری یادداشت حاضر را شکل می‌دهد: چرا منابع غربی درباره رابطه ایران و چین گاهی در دو سوی متضاد قرار می‌گیرند و این اظهارات ضدونقیض چه پیامدها و معانی راهبردی‌ای دارند؟

هدف این یادداشت آن است که نشان دهد بسیاری از این تحلیل‌ها ریشه در خوانش‌های سطحی و یک‌بعدی از منافع و مکانیزم‌های همکاری تهران و پکن دارند. در ادامه با مرور نمونه‌های بارزِ تحلیل‌های متضاد، بررسی منافع راهبردی ایران برای چین — از انرژی و راه‌های دورزدن تحریم‌ها تا اهمیت ایران در تراز نفوذ منطقه‌ای — و نقد فرضیات ناپخته‌ درباره «ترک میدان» یا «پیوستن کامل» پکن، تلاش می‌کنیم تصویر واقع‌بینانه‌تری از سازوکارهای رابطه دو کشور ارائه دهیم و نشان دهیم چرا نوسان گفتمانی غربی‌ها بیشتر بازتاب ناتوانی در فهم این سازوکارهاست تا تغییر قطعی در رفتار چین.

ناتوانی در درک رابطه ایران و چین

ایران برای چین یک جایگاه ویژه در مسائل مختلف از جمله مسئله انرژی، تحریم‌ها و نفوذ آمریکا در منطقه و در حوزه کلان‌تر، در نظم آینده جهان که چین داعیه‌دار آن است، دارد. ایران تنها بازیگر منطقه غرب آسیاست که تحت نفوذ غرب نیست. همین موضوع از این جهت که همیشه یک جریان انرژی امن برای چین وجود دارد، برای پکن مهم است. همکاری دو کشور دستاوردهای خوبی برای هردو طرف خصوصاً در حوزه دور زدن تحریم‌ها داشته به شکلی که ایران، به صورت میانگین در ماه گذشته بیش از 1.5 میلیون بشکه نفت در روز فروخته که حدود 90% آن به چین می‌رود[2].

بدیهی است که چین همواره سعی خواهد کرد تا از افزایش بیشتر نفوذ غرب در منطقه غرب آسیا جلوگیری کند و طبیعتاً از مهم‌ترین مانع افزایش نفوذ غرب در منطقه یعنی جمهوری اسلامی ایران، حمایت خواهد کرد. دلیل اینکه بسیاری از رسانه‌ها و منابع وابسته به غرب این‌چنین اظهارات ضدونقیضی را مطرح می‌کنند این است که هنوز اهمیت روابط ایران و چین را برای یکدیگر درک نکردند. بسیاری از آن‌ها با نگاهی تک‌بعدی به مسئله نگاه کردند. به طور مثال روزنامه نیویورک‌تایمز در گزارشی با عنوان «چین و روسیه در طول بحران از ایران فاصله می‌گیرند» مورخ ششم ژوئیه 2025 به نقل از یکی از کارشناسان خود با این استدلال که چون چین و روسیه به نجات ایران نیامدند پس محور موسوم به (Axis of Upheavel)  یا محور تحول صرفاً یک پوسته و ظاهر است و میان این سه قدرت اتحادی نیست[3]. هرچند نظرات مختلفی در این یادداشت ذکر شده‌اند؛ اما از عنوان تحلیل می‌توان تصور کلی این روزنامه را فهمید؛ با یک درگیری 12 روزه، بدون درخواست کمک از سمت ایران، نتیجه‌گیری کرده‌اند که چین و روسیه ایران را رها کرده‌اند.

میشل مور، وبلاگ نویس خبرگزاری تایمز آف اسرائیل، در گزارشی با عنوان «آیا چین درحال رها کردن ایران است؟» خروج نیروها و اتباع  چینی از ایران در هنگام جنگ و کمک نکردن به ایران را فاصله گرفتن چین از ایران تلقی می‌کند و استدلال می‌کند که چین از هرچیزی که او را از میدان نبرد اصلی یعنی تایوان دور کند، اجتناب می‌کند[4]. نویسنده به چند نکته اساسی توجه نکرده است:

  • نگرانی چین از پیروزی غرب در منطقه و در نتیجه تمرکز بیشتر غرب روی مهار چین
  • عدم نیاز ایران به کمک یک کشور ثالث با توجه به حجم کم و مدت زمان کوتاه درگیری
  • سیاست عدم مداخله چین در امور داخلی دیگر کشورها

مایکل پیلزبری، کارشناس شبکه فاکس نیوز آمریکا، در روزهای ابتدایی جنگ در رابطه با خبری مربوط به فرود چند هواپیمای چینی در تهران، این خبر را رد کرد و با این استدلال که سفیر چین در آمریکا درخواست کاهش تنش‌ها را داشته، ادعا کرد که چین ایران را رها کرده[5].

این مدل تحلیل‌ها کم نبودند و طی رصد خبری که از ابتدای جنگ 12 روزه با محوریت رفتار چین در جنگ تا کنون انجام شده، بسیاری از نشریات، روزنامه‌ها و خبرگزاری‌ها از این جنس مطالب که عمق کم و سطحی دارند تولید کرده‌اند که بیانگر درک پایین از مسائل راهبردی مشترک بین ایران و چین است و در نتیجه این مسئله موجب می‌شود تا هرازگاهی شاهد تحلیل‌های ضدونقیضی باشیم که گاهی چین را حامی مستقیم ایران و گاهی چین را یک حکومت سوء استفاده‌گر نسبت به ایران قلمداد می‌کنند.

نتیجه‌گیری

تولیدات رسانه‌ای و تحلیلی اکثر منابع غربی که به مواردی از آن‌ها اشاره شد، نشان می‌دهد که بسیاری از متخصصان غربی هنوز درک صحیح یا حداقل کاملی نسبت به رابطه ایران و چین پیدا نکردند و این موجب شده تا اظهارات متفاوتی را در عرصه رسانه‌ای و تولیدات مرتبط با رابطه ایران و چین شاهد باشیم. آن‌ها به نوعی دچار سردرگمی و گیجی شده‌اند.

قضاوت درباره عمق و جهت رابطه ایران و چین نباید بر پایه یک حادثه یا گزارش تک‌ منبع انجام شود؛ تحلیل‌گران باید منافع راهبردی، مکانیسم‌های اقتصادی و رفتار نظامی-دیپلماتیک پکن را در افق بلندتر و در بافت منطقه‌ای و جهانی بررسی کنند. همچنین نباید از احتمال بهره‌برداری اطلاعاتی یا رسانه‌ای بازیگران ثالث، که ممکن است برای تحت‌فشار قراردادن یا جهت‌دهی به سیاست‌های چین علیه ایران اقدام کنند، غافل شد. در نهایت، فهم درست این رابطه نه‌فقط برای تحلیلگرانی که تصویر واقع‌گرایانه‌تری می‌جویند ضروری است، بلکه برای اتخاذ سیاست‌های مؤثر و پیش‌بینی‌پذیر در عرصه منطقه‌ای نیز حیاتی است.

منابع

[1]   گزارش وبسایت اسرائیلی یدیعوت آحارانوت در رابطه با حمایت احتمال چین در تقویت توان موشکی ایران

https://www.ynetnews.com/article/s1lk1fhdlx

[2] گزارش ورتکسا از میزان فروش نفت ایران در ماه ژوئیه

https://www.vortexa.com/insights/iran-oil-july-2025

[3] تحلیل روزنامه نیویورک تایمز با عنوان «چین روسیه در طول بحران از ایران فاصله می‌گیرند»

https://www.nytimes.com/2025/07/06/us/politics/axis-china-russia-iran-north-korea.html

[4] یادداشت مذکور در وبلاک میشل مور در Times Of Israel

https://blogs.timesofisrael.com/is-china-abandoning-iran/

[5] فیلم مصاحبه میکل پیلزبری با فاکس نیوز

https://www.foxbusiness.com/video/6374618546112

برچسب ها