مقدمه
در هر روند پرتنش دیپلماتیک، آنچه در ظاهر دیده میشود، تنها بخشی از واقعیت است؛ بازیگران بینالمللی اغلب با بهرهگیری از ابزارهای رسانهای، روانی و حقوقی میکوشند روایت مطلوب خود را در ذهن مخاطبان نهادینه کنند. در پرونده هستهای ایران نیز، نزاع صرفاً محدود به غنیسازی یا تعداد سانتریفیوژها نیست بلکه لایههای پنهانتری در جریان است که شناخت آنها برای فهم دقیقتر تحولات ضروری است. یکی از این لایهها، مسألهی بازرسی و نحوه روایتسازی درباره آن است که آمریکاییها در مسیر آن، امتیازات مد نظر خود را در سطح حداکثری مطرح میکنند تا ایرانیان را به اهدای امتیازات کمتر، راضی نمایند؛ لذا پردازش به این موضوع با آنکه ظاهری فنی دارد اما با اهداف سیاسی، امنیتی و راهبردی گره خورده است.
انگیزهی واشنگتن بر اصرار به آمریکایی بودن بازرسان
در فضای منازعه هستهای میان ایران و آمریکا، یکی از بازیهای رسانهای و دیپلماتیکی که آمریکاییها به آن متوسل شدهاند، تمرکز بر تحمیل بازرسی کارشناسان آمریکایی موازی با بازرسیهای آژانس انرژی اتمی و مطرح شدن آن به عنوان یک مسئلهی مورد اختلاف است. به طور مثال «مارکو روبیو» وزیرامورخارجهی آمریکا طی مصاحبهای با شبکهی «فاکس نیوز» صراحتاً اظهار میدارد که «ایران باید درب همه تاسیساتش، از جمله سایتهای نظامیش را به روی بازرسان، از جمله بازرس های آمریکایی باز کند.[1]» او در این مصاحبه مستقیماً به این امر اشاره میکند که ایران باید بپذیرد که بخشی از بازرسیها در کنار بازرسان آژانس بینالمللی انرژی اتمی، توسط کارشناسان آمریکایی انجام شود. در حالی که با نگاه به مفاد توافقات پیشین همچون برجام[2] یا معاهدهی موقت ژنو[3]، میتوان دریافت که تاکنون چنین مسئلهای در گفتگوهای هستهای مطرح نبوده است. از این رو میتوان به نامانوس بودن و غیرعادی بودن این ادعای آمریکاییها پیبرد. با این حال این پرسش مطرح میشود که «چرا واشنگتن در این دور از مذاکرات، بر آمریکایی بودن برخی از بازرسیها تاکید دارد؟»
باید در نظر داشت که طرف غربی مذاکرات، به خوبی میداند که اصرار بر آمریکایی بودن بخشی از بازرسیهای تاسیسات هستهای، حساسیت ایرانیان نسبت به نظارتها را در پیخواهد داشت. اما اگر بازرسیها تحت نظارت آژانس و نه کارشناسان آمریکایی انجام شود، بدبینی ایران نسبت به این مسئله کاهش خواهد یافت. از این رو اگر برخی بازرسان، آمریکایی نباشند یا از کشورهای بیطرف انتخاب شده باشند، در مقایسه با شرایطی که کارشناسان آمریکایی نظارتها را بر عهده بگیرند، حساسیت ایران نسبت به حضور ناظران خارجی کمتر خواهد بود. در این چارچوب، آمریکاییها بهگونهای القا میکنند که اگر بازرس آمریکایی نباشد، پس بیطرف است و جای نگرانی نیست؛ در حالی که مسئله، فراتر از بیطرف بودن افراد است و به ماهیت ساختاری و امنیتی بازرسیها و نظارتها بازمیگردد.
این بازی انحرافی در اصل، کارکردی روانی دارد. واشنگتن و متحدانش با این گفتمان میکوشند افکار عمومی ایران را به این سمت سوق دهند که پذیرش بازرسان، نوعی شکست یا عقبنشینی برای آمریکا محسوب میشود؛ گویی ایران با موافقت با حضور ناظران بینالمللی، ابتکار عمل را در دست گرفته و میتواند آمریکاییها را وادار به عقبنشینی کند. این فضاسازی در واقع با هدف ایجاد رضایت داخلی و تسکین حساسیتهای ملی ایرانیان انجام میشود، در حالی که در عمل، فرایند بازرسی دقیقاً همان اهداف اطلاعاتی و نظارتی را دنبال میکند که مطلوب آمریکا و شرکایش است. به طوری که مواردی از خرابکاریهای امنیتی و ترورهایی که صنعت هستهای و دانشمندان این حوزه را هدف قرار دادند، با بازرسیها از این صنعت ارتباط داشته است.[4] حتی در این رابطه، بنیاد دفاع از دموکراسیها صراحتاً بیان میکند که اصل بازرسیهای آژانس بینالمللی انرژی اتمی از صنعت هستهای ایران، میتواند کارگشای نهادهای اطلاعاتی و امنیتی آمریکا و اسرائیل برای گسترش نفوذ و توان خرابکاری و جاسوسی خود به درون این صنعت و اشراف بر فعالیتهای آن باشد.[5]
لذا باید در نظر داشت که دعوای اصلی ایران و آمریکا در این رابطه، نه بر سر ملیت بازرسان یا بیطرفی آنها، بلکه مربوط به اصل بازرسی است.[6] از نگاه جمهوری اسلامی ایران، هرگونه بازرسی فراتر از چارچوبهای متعارف معاهده عدم گسترش سلاحهای هستهای[7] (NPT)، بهویژه در قالب پروتکل الحاقی [8]یا اقدامات فراپادمانی، بستری برای نفوذ امنیتی، جاسوسی صنعتی و محدودسازی فناوری هستهای کشور فراهم میآورد. بنابراین تمرکز بر بازرسیهای موازی آمریکا و آژانس، صرفاً یک انحراف از اصل ماجراست؛ مسئله اصلی، نفی اصل نظارتهای مشکوک و نفوذپذیر است.
از این رو مذاکرهکنندگان ایرانی باید بهجای پرداختن به مرجع بودن آمریکا یا آژانس در بازرسیها و تنزل بحث به موضوعات حاشیهای، نگاه راهبردیتری به ساختار بازرسیها و اهداف پشتپرده آن داشته باشند. بایست در نظر داشت که روایتسازی و سیاسی کردن حضور بازرسان آمریکایی، بخشی از جنگ نرم دشمن برای جا انداختن نظارتهای بیسابقه به عنوان امری طبیعی و بیخطر است. در حالیکه نگاه واقعبینانهتر، بازرسی را نه صرفاً نظارت، بلکه بستری برای نفوذ، جاسوسی، مهار و تحلیل اطلاعاتی میبیند که در نهایت به تضعیف توانمندیهای ملی منجر میشود.
نتیجهگیری
تأکید واشنگتن بر بازرسیهای موازی آژانس و آمریکا از برنامهی هستهای ایران، نه یک دغدغه امنیتی واقعی، بلکه یک ابزار روانی و تبلیغاتی برای عادیسازی اصل بازرسی و کاهش مقاومت داخلی در ایران است. در حالیکه دعوای اساسی ایران، نه بر سر چگونگی بازرسان، بلکه با اصل بازرسیهای فراگیر و نفوذپذیر است که ظرفیت جاسوسی و مهار فناوری را دارند. نادیده گرفتن این واقعیت، موجب سادهسازی مسئله و غفلت از ابعاد راهبردی آن خواهد شد. بنابراین، رویکردی دقیق و ماهوی نسبت به ساختار و اهداف بازرسیها، لازمهی حفظ منافع ملی است.
منابع
[1] شبکهی فاکس نیوز، مارکو روبیو: برای تغییر این وضعیت به یک “پیشرفت واقعی” نیاز است، یکم می 2025
https://www.foxnews.com/video/6372195430112
[2] تارنمای رسمی وزارت خارجه ایران، برنامه جامع اقدام مشترک، 23 تیر 1394
https://mfa.ir/files/mfa/pdff.pdf
[3] تارنمای دفتر پایش داراییهای خارجی وزارت خزانهداری آمریکا، برنامه اقدام مشترک، 24 نوامبر 2013
https://ofac.treasury.gov/media/14286/download?inline
[4] روزنامه فرهیختگان، توطئه آژانس بین المللی جاسوسی اتمی، 18 آبان 1398
https://farhikhtegandaily.com/page/165400/
[5] تارنمای بنیاد دفاع از دموکراسیها، رویارویی با ایران قبل از انتخابات نوامبر، 31 آگوست 2020
https://www.fdd.org/analysis/2020/08/31/confronting-iran-before-the-november-election/
[6] تارنمای مرکز تحلیل راهبردی و بینالمللی، اهمیت راهبردی نظارت و شفافیت در برنامهی هستهای ایران برای آمریکا، 10 اردیبهشت 1404
https://isacenter.ir/4140402101400-2/
[7] تارنمای رسمی سازمان ملل، معاهده منع گسترش سلاح های هسته ای، 11 می 1995
https://disarmament.unoda.org/wmd/nuclear/npt/
[8] تارنمای رسمی سازمان بینالمللی انرژی اتمی، پروتکل الحاقی، می 1997