ضمانت عینی از توهم تا واقعیت
چهاردهم آذر 1400
مقدمه
قبل از شروع دور جدید مذاکرات وین، یکی از شروط ایران برای به نتیجه رسیدن مذاکرات، ارائه ضمانت عینی از سمت طرفهای غربی بود. ارائه تضمین، خواسته بحقی بود که دولت سیزدهم برای جلوگیری از وقوع اتفاقهایی مانند خروج امریکا از برجام در سال 1397 مطرح کرد.
بعد از بیان لزوم ارائه تضمین، علاوه بر مقامات غربی، عدهای در داخل نیز از عدم واقعی بودن این خواسته صحبت کرده و علاوه بر متهم کردن ایران به جدی نبودن در مذاکرات، اظهار کردند که در روابط بینالملل هیچگونه تضمینی نمیتوان ارائه داد. همچنین بعضی از سناتورهای امریکایی از این نیز جلوتر رفته و گفتند که حتی در صورت ارائه تضمین و تبدیل شدن برجام به یک قانون در کنگره نیز، رئیسجمهور بعدی امریکا از آن خارج خواهد شد.
ویژگی ضمانت عینی
ضمانت مطرح شده از سمت ایران دارای ویژگیهایی است که طرفهای غربی به صورت عامدانه آن را نادیده میگیرند. حرف اصلی ایران در ارائه ضمانت، ایجاد یک توافق متوازن است. زمانی که یک توافق در عناصری مانند میزان بازگشتپذیری، زمان، هزینه تعهدات و… متوازن منعقد شده باشد، باعث میشود تا طرف خاطی یا از توافق خارج نشود و یا در صورت خروج، متحمل هزینه سنگینی به واسطه اقدام متقابل طرف دیگر شود.
به عبارت دیگر، ضمانت حقیقی در توافقات بینالمللی نه در روی کاغذ، بلکه در وجود اصلی به نام اقدام متقابل است. این نوع توافق، علاوه بر مزیت مطرح شده فوق، گذشته سیاهی را که امریکا و اروپا به واسطه عدم انجام تعهداتشان رقم زدند جبران میکند. خروج امریکا از برجام، اعمال تحریمهای جدید، معطل کردن ایران در این توافق توسط اروپاییها و در نهایت عدم انجام تعهداتشان، مسائلی است که عدهای سعی دارند با نادیده گرفتن تجربه آسیبهای عدم وجود این تضمینها، اهمیت ضمانت عینی را به حاشیه ببرند. البته، خوشبختانه سیاستهای دولت سیزدهم در مذاکرات، نشان از شکست این پروژه دارد.
فعال شدن جریان فریب
خواسته ایران در ارائه ضمانت عینی به قدری دارای منطق و استدلال محکم بود، که جامعه نخبگانی و مقامات جوامع مختلف نیز به مشروعیت این خواسته اعتراف کردند. به عنوان مثال، میخائیل اولیانوف، نماینده روسیه در سازمان ملل، در سخنانی درخواست ضمانت از امریکا توسط ایران را منطقی دانست.
بعد از ایجاد جوی در فضای بینالملل در جهت تأیید ارائه ضمانت از سمت طرف غربی، جریان فریب شروع به کار کرده و با به حاشیه بردن مسأله و طرح موضوعاتی غیرواقعی سعی در ذبح کردن این طرح دارند. در روزهای اخیر، مقالهای با عنوان «تضمینهای فنی برای بازگرداندن و حفظ توافق هستهای» توسط دو مرکز «بورس و بازار» و «شبکه راهبری اروپا» منتشر شد، که در بعضی روزنامهها و خبرگزاریهای داخلی نیز منعکس شد.
در این مقاله، بیان شده است که ضمانتهای سیاسی و حقوقی که به طور معمول در توافقات بینالمللی مطرح میشوند ناکارآمد بوده و نمیتوانند از به هم خوردن یک توافق جلوگیری کنند. به عنوان مثال در این یادداشت، خروج امریکا از برجام به عنوان عدم کارآیی ضمانت سیاسی و ناتوانی دیوان بینالمللی دادگستری در مواجهه با امریکا در قضیه پیمان مودت، به عنوان عدم کارآیی ضمانت حقوقی مطرح شده است. بعد از بیان این موضوع، نویسندگان، ضمانتی جایگزین را با عنوان «ضمانت فنی» مطرح میکنند. این نوع ضمانت بنابر ادعاها، به دلیل دارا بودن اقدامات فیزیکی و سازمانی قابل مشاهده برای همه، مانند همکاری در پروژههای فنی مشترک تعریف شده در توافق، میتوانند علاوه بر دوام تعهدات، منافع طرفین را نیز تأمین کنند.
باید به این نکته توجه داشت که ظاهر مطلب اشاره شده موضوعی خوب و درست است ولی در ادامه، زمانی که مقاله به مصداقها و اهداف اقتصادی مطرح شده از طرف نویسندگان میرسد، باطن سرابگونه خود را نشان میدهد.
این مقاله به اقداماتی چون نوسازی ناوگان هوایی و سرمایهگذاری در بخش خودروسازی به عنوان مناقع اقتصادی توافق اشاره میکند، اما اشارهای به مسیر رسیدن به این اهداف نمیکند. چنانکه قبل از برجام نیز به اهدافی مانند دستیابی به 100 میلیارد دلار درآمد ارزی اشاره میشد، اما چون مسیر آن مشخص نبود و ضمانتی برای همکاری بانکی وجود نداشت هیچگاه دسترسی به درآمدهای ارزی به راحتی امکانپذیر نبود.
مقاله همچنین به مشکلاتی چون ریسک اقتصادی ناشی از تحریمها نپرداخته و مسیر رفع این ریسکها و ساختار تحریمها مشخص نشده است. علاوه بر این، بعضی مصادیق و اهداف بیان شده نیز در گذشته مطرح و به دلیل ناتوانی و بیمسئولیتی طرف اروپایی شکست خوردهاند. به عنوان مثال، در این مقاله صحبت از ایجاد یک بانک تجاری جدید به منظور تسهیل روابط بانکی به میان آمده است. حال سؤال اینجاست، طرف اروپایی که حتی در ایجاد یک کانال مالی مانند اینستکس ناتوان بود، چگونه میخواهد از ایجاد یک بانک تجاری جدید با هدف بیان شده، حمایت و وزارت خزانهداری امریکا را مجبور به همکاری کند؟
در نهایت باید بیان کرد که اهداف اقتصادی میتوانند ضامن باشند ولی در صورتی که مسیر رسیدن به آنها روشن و دقیق بوده و این مسیر باید متوازن و قابل راستیآزمایی باشد تا تجارب و آسیبهای گذشته تکرار نشوند. بخصوص که بانکها و شرکتها یکبار خروج از برجام را تجربه کردهاند و اکنون برای همکاری مجدد، کمتر حاضر به ریسک میشوند.
باید به این نکته توجه داشت که برجام به ما نشان داد منافع حاصله از یک توافق، نمیتوانند به خودی خود مشکلات ذاتی یک قرارداد نامتوازن را برطرف کنند و ضمانت عینی مطرح شده برای رفع این مشکل زمانی مؤثر است که ناظر به مسیر رسیدن به منافع باشد. به طور خلاصه، هرگونه راهحل مطرح شده برای رسیدن به توافق و بهرهمندی از منافع اقتصادی، بدون روشن شدن مسیر آن، توهمی بیش نیست و هیچ خاصیتی ندارد.