ضرورت طراحی تدبیری جدید برای مهار ایران

29 اسفند 1402

بررسی سخنرانی سوزان مالونی در کمیته‌ی روابط خارجی مجلس سنای آمریکا

مقدمه

«سوزان مالونی» نایب‌رئیس «مؤسسه‌ی بروکینگز»[1] و رئیس بخش «سیاست خارجی» این مؤسسه با حضور در کمیته‌ی روابط خارجی مجلس سنا در تاریخ یکم مارس ۲۰۲۴ (۱۱ اسفند ۱۴۰۲)، گزارشی تحت عنوان «ارتش در سایه‌ی ایران: رسیدگی به شبکه‌ی نیابتی ایران در خاورمیانه»[2] را ارائه داد.[3] نکات مطرح‌شده در این گزارش از جهات مختلف حائز اهمیت است.

اولاً این گزارش زمانی ارائه شده است که نه‌تنها نشانی از پایان طوفان‌الاقصی و نبرد حماس با رژیم صهیونیستی دیده نمی‌شود، بلکه این نبرد در شدیدترین حالت ادامه دارد و تلاش‌های دیپلماتیک برای دستیابی به یک آتش‌بس بادوام هنوز به نتیجه نرسیده است. کنش‌های نیروهای مقاومت در پنج ماه گذشته به‌وضوح از این واقعیت حکایت می‌کند که شبکه‌ی مقاومت بیش از گذشته به‌صورت یک‌پارچه و هوشمند عمل می‌کند. به بیان دیگر، نبرد ۱۵۰ روز اخیر نشان داده است که توان مدیریت و عملکرد شبکه‌ایِ محور مقاومت با طی روند تکاملی در سال‌های اخیر، وارد گام جدیدی از پختگی و بلوغ شده است.

همزمان، پیشرفت برنامه‌ی هسته‌ای جمهوری اسلامی ایران و بی‌میلی تهران برای دادن امتیاز قابل‌توجه در این زمینه به غرب، و همچنین ناتوانی دولت آمریکا در پیگیری یک سیاست مشخص و مدون برای رسیدگی به پرونده‌ی هسته‌ای ایران در آستانه‌ی انتخابات ریاست‌جمهوری، بیش از پیش بر سردرگمی و اضطرار واشینگتن دامن زده است. در واقع آمریکا اکنون گرفتار یک خلأ شوم در سیاستگذاری مهار ایران است و باید برای این موضوع چاره‌اندیشی کند. ظرف تحملِ در آستانه‌ی لبریز شدنِ جمهوری‌خواهان و نیروهای سیاسی مخالف بایدن در راهروهای مملو از لابی‌گران ضد ایرانی کنگره را نیز باید بر این معضل افزود.

از مجموعه‌ی این شرایط این‌گونه برداشت می‌شود که محافل فکری و عقبه‌ی اندیشکده‌ای در آمریکا که کم‌تر متأثر از فضای سیاسی هستند، در پشت صحنه در حال تمهید طرحی نو و روزآمد برای مهار ایران هستند. نشانه‌هایی از این موضوع در سخنرانی سوزان مالونی در کنگره دیده می‌شود. وی در بخشی از گزارش خود پس از برشمردن برخی اقدامات تاکتیکی و فوری غرب در مواجهه با طوفان‌الاقصی می‌گوید:

«با این وجود، فضای راهبردی پس از ۷ اکتبر ایجاب می‌کند که آمریکا و هم‌پیمانانش اقدامات بیش‌تری در خاورمیانه و فراتر از آن در پیش بگیرند.»

این طرح نو در مراحل اولیه‌ی پخت و پز است و شاید از اکنون نتوان به نقطه‌ی ثقل و همه‌ی ابعاد و ملزومات و ملاحظات و لایه‌های آن اشراف پیدا کرد. با این حال، از برخی نشست‌ها و گزارش‌ها و کنش‌های اندیشکده‌ای می‌توان تا حدی به کنه ماجرا پی برد و درباره‌ی محور اصلی این طرح گمانه‌زنی‌هایی کرد.

دال مرکزی راهبرد آمریکا: سلب کارایی از ابزارهای اعمال قدرت منطقه‌ای ایران

بخش قابل‌توجهی از گزارش مالونی به توصیف نیروهای محور مقاومت و بررسی تاریخچه، عملکرد و تکامل آن‌ها در طول زمان اختصاص دارد. نکته‌ی مهم دراین‌باره، تأکید وی بر ایران به‌عنوان عامل اصلی ایجاد و سپس مدیریت و رشد و تکامل این نیروها است. از نظر مالونی ایران توانسته است شبکه‌ای سازوارپذیر و چندلایه از نیروهای نظامی در منطقه ایجاد کند که هریک از آن‌ها در عین استقلال کامل سازمانی و رهبری، مبتنی بر یک خط مشی کلی مشترک و منافع جمعی عمل می‌کنند. از این مهم‌تر این‌که روابط و درهم‌تنیدگی اجزای این شبکه و میزان قدرت‌گیری آن‌ها در فضای سیاسی کشورهای خود به سطحی رسیده است که ایران اکنون از آن به‌عنوان ابزاری برای ایجاد پیوندهای راهبردی و بادوام با برخی کشورها و تغییر معادلات منطقه استفاده می‌کند.

نکته‌ی دیگر این‌که تمهیدات و تدابیر آمریکا برای رویارویی با این پدیده، که تا کنون عمدتاً از جنس نظامی و به‌صورت موردی و تلافی‌جویانه بوده است، کارایی کافی برای دفع بنیادین خطر ناشی از نفوذ منطقه‌ای ایران نداشته است. ملونی می‌نویسد:

«توسل و اتکای بیش از اندازه به ابزار نظامی می‌تواند به اهداف غایی سیاست آمریکا در منطقه و حتی در فرامنطقه آسیب وارد کند.»

وی تأکید می‌کند که حتی شدیدترین اقدامات در این حوزه، مثل ترور شهید سلیمانی و رهبران اصلی مقاومت نتوانسته است آثار بلندمدت قابل‌توجهی روی قدرت، تاب‌آوری و کارایی محور مقاومت داشته باشد.

پیام ضمنی مالونی و یادداشت‌های مشابه – که البته این گزاره را به صراحت بیان نمی‌کنند – این است که توان اعمال قدرت ایران در منطقه از حد تاکتیکی و ایذایی به مرحله‌ی راهبردی و با اثرگذاری فعال و ماندگار رسیده و به همین دلیل،‌ آمریکا باید برای مقابله با آن، ایده‌هایی داشته باشد که اولاً مبتکرانه و خلاقانه باشد (زیرا طرح‌های پیشین برای مهار نفوذ منطقه‌ای ایران کارآمد نبوده‌اند) و ثانیاً راهبردی و متناسب با ابعاد مسأله باشد. به بیان دیگر، آمریکا باید با عبور از تقابل موردی و تاکتیکی، در سطح راهبردی برای دفع خطر نفوذ منطقه‌ای ایران برنامه‌ریزی کند.

به نظر می‌رسد سلب کارایی از ابزارهای اعمال قدرت منطقه‌ای ایران به شکل اثرگذار، پایدار و بلندمدت به‌عنوان محور هرگونه طرح جدید برای مهار ایران در آینده تعیین شده است و هرگونه سیاست‌گذاری دراین‌باره باید حول این محور گشته و نسبت دقیق خود را با آن روشن کند.

ویژگی‌های اصلی راهبرد جدید آمریکا

1 – جامع

کشاکش بین طرفداران توافق جامع و تحولی و طرفداران توافق‌های موردی و گام‌به‌گام، سابقه‌ی طولانی در تاریخ دیپلماسی ایران و آمریکا دارد. توافق‌هایی نظیر برجام حاصل فائق آمدن دیدگاه توافق موردی است. در دوره‌های اخیر، دموکرات‌ها غالباً به دنبال توافق‌های موردی و جمهوری‌خواهان به دنبال توافق جامع با ایران بوده‌اند. مالونی معتقد است که اکنون دوره‌ی این دیدگاه به سر آمده و آمریکا باید راهبردی در قبال ایران اتخاذ کند که بتواند هم‌زمان به همه‌ی چالش‌ها و تهدیدات ناشی از ایران برای همسایگان و کل جهان رسیدگی کند.

2 – فراحزبی

در دهه‌های اخیر، یکی از نقاط ضعف سیاست آمریکا در قبال ایران، وجود دودستگی و اختلاف‌نظر در واشینگتن درباره‌ی نحوه‌ی سیاست‌گذاری برای مهار ایران بوده است. درست است که در اعمال فشار بر ایران و قرار دادن حداکثری ایران در محدودیت، اختلاف نظری در واشینگتن وجود ندارد اما در میدان عمل و نقشه‌ی راه دستیابی به این اهداف، دو طیف سیاسی آمریکا اختلاف نظر دارند. یکی از ویژگی‌های راهبرد مد نظر محافل فکری آمریکا در دوره‌ی جدید، فراحزبی بودن آن است. فضای سیاسی در داخل آمریکا نیز در حال تکامل به همین سو است. در حال حاضر، نه تنها جمهوری‌خواهان، بلکه بخش قابل‌توجهی از دموکرات‌ها نیز در اتخاذ راهبردهای تند و معرفی طرح‌های ضدایرانی در کنگره هم‌راهی می‌کنند. با این که تجربه نشان داده هیچ‌گاه دو حزب حاکم بر آمریکا درباره‌ی نحوه‌ی مواجهه با ایران به اتحاد نمی‌رسند اما به نظر می‌رسد در آینده‌ی نزدیک، باید بیش از هر زمانی شاهد هم‌گرا شدن نظرات این دو باشیم. سوزان مالونی نیز در توصیه‌های خود به کنگره روی این مهم تأکید کرده است.

3 – واقع‌نگر

بر مبنای توضیحات مذکور درباره‌ی قدرت منطقه‌ای ایران و مبتنی بر واقعیت‌های میدان، آمریکایی‌ها به این نتیجه رسیده‌اند که امتیازات و بسته‌های پیشنهادی اقتصادی نظیر آن‌چه در برجام آمده بود، دیگر توان ایجاد انگیزه متقاعدسازی ایران برای ورود به یک توافق مشابه را ندارند. به تعبیر مالونی:

«مفروضات بنیادین در دوره‌ی اوباما در رابطه با دیپلماسی با ایران – این‌که ایران را می‌توان متقاعد کرد که مصالحه‌های عمل‌گرایانه نافع برای این کشور را بپذیرد – دیگر معتبر نیست.»

از نظر آمریکا، وضعیت تحولات (چه در منطقه، چه در داخل ایران و چه در آمریکا) انگیزه‌های لازم برای گرفتن ژست تندتر علیه غرب را برای ایران فراهم کرده است. در چنین شرایطی، ایران نه‌تنها برای ورود به توافق‌هایی شبیه به برجام احساس نیاز و ضرورت نمی‌کند، بلکه پا را فراتر گذاشته و با هر وسیله‌ی ممکن، سعی در بر هم زدن نظم حاکم بر منطقه دارد.

بر این اساس، هرگونه راهبرد آمریکا برای مهار ایران باید با خضوع کامل، واقعیت‌های روز را بپذیرد و آن را در ابعاد و لایه‌ها و ملاحظات خود در نظر بگیرد.

4 – بردبار و منتظر تحولی خاص در فضای اجتماعی ایران

در نهایت، مالونی روی این موضوع تأکید دارد که آمریکا توان تقابل با ایران و مهار جمهوری اسلامی را دارد؛ با این حال، در این راستا باید باید با اجتناب از هرگونه شتاب‌زدگی،‌ سیاست‌هایی راهبردی، متناسب و محتاطانه در پیش بگیرد و به‌خصوص، منتظر «قدرت‌گیری جنبش‌های صدساله‌ی دموکراسی‌خواه» در داخل ایران بماند.

منابع ____________________________________________________________________________________________________

[1] Suzanne Maloney – The Brookings Institution

[2] Tehran’s Shadow Army: Addressing Iran’s Proxy Network in the Middle East

https://www.foreign.senate.gov/hearings/tehrans-shadow-army-addressing-irans-proxy-network-in-the-middle-east

[3] متن کامل گزارش «سوزان مَلونی» نایب‌رئیس «مؤسسه‌ی بروکینگز» و رئیس بخش «سیاست خارجی» این مؤسسه به کمیته‌ی روابط خارجی مجلس سنا – یکم مارس ۲۰۲۴ (۱۱ اسفند ۱۴۰۲)

https://www.foreign.senate.gov/imo/media/doc/0217a85a-ae50-89b2-e9d2-a20d47ffabbc/022824_Maloney_Testimony.pdf

در این جلسه هم‌چنین «برایان هوک» نماینده‌ی ویژه‌ی وزارت خارجه‌ی آمریکا در دوره‌ی وزارت «مایکل پمپئو» و ریاست جمهوری «دونالد ترامپ» نیز گزارش کوتاهی ارائه داد. متن این گزارش:

https://www.foreign.senate.gov/imo/media/doc/0217a85a-ae50-89b2-e9d2-a20d47ffabbc/022824_Hook_Testimony.pdf