مقدمه
ادبیات دیپلماتیک و بیانیههای رسمی نه تنها بازتابدهندهی مواضع سیاستگذاراناند، بلکه خود عاملی تعیینکننده در شکلگیری انتظارات و رفتار طرفهای خارجی نیز محسوب میشوند. در شرایطی که نظام بینالملل دستخوش تنش و رقابت میان قدرتهاست، هر سخن یک مقام مسئول میتواند پیامهای ژرفتری دربارهی ثبات اراده، استراتژی و قابلیتهای کشوری منتقل کند. از این منظر، سخنان مقامات عالیرتبه دربارهی شرکای خارجی، بهویژه کشورهایی مثل چین که امروز در حوزههای فناوری، سرمایهگذاری و سیاست بینالملل نقش رو بهرشد و تأثیرگذاری دارند باید با احتیاط، دقت و بهصورت هماهنگ با سیاست کلان تدوین شود.
ایران در سالهای اخیر، بهدلیل تحریمها و فشارهای بینالمللی، به سمت تنوعبخشی در روابط خارجی گام برداشته و چین بهعنوان یکی از بازیگران کلیدی این راهبرد ظاهر شده است. اما همین روند تنوعبخشی، خود مستلزم یک گفتار و چارچوب نهادی روشن است؛ زیرا بیان نامنسجم یا دوجانبهگویی دربارهی انگیزهها و اهداف میتواند طرف مقابل را نسبت به ثبات و قابلیت استمرار همکاریها دچار تردید کند. بنابراین بررسی و تحلیل زبان و متنِ بهکاررفته در مصاحبهها و اظهارنظرها، از منظر سیاست خارجی و منافع راهبردی کشور، یک کار ضروری است تا هم پیام درست به طرف مقابل فرستاده شود و هم از سوءتفسیرها و نوسانهای دیپلماتیک جلوگیری گردد.
ادبیات قابل اصلاح
دکتر لاریجانی، دبیر شورای عالی امنیت ملی کشور، در سخنرانی با سایت Khamenei.ir در پاسخ به سؤال خبرنگار که مربوط به وضعیت روابط ما با چین و روسیه و میزان همکاری ما با این دو کشور بود، گفت:
«خب وقتی کشورهای غربی با ما کار نمیکنند، ما چه کار باید بکنیم؟ کسانی که میگویند با اینها کار نکنیم، یعنی معتقدند که ما باید تنهایی بِایستیم؟ خب وقتی غربیها با ما کار نمیکنند، ما با چین کار میکنیم، با کشورهای دیگر کار میکنیم. حالا چون آنها در روابط با ما خیلی طاقچهبالا گذاشتند، ما رفتیم با اینها روابط راهبردی ایجاد کردیم و انصافاً هم با ما همکاری کردند. بههرحال، در این مدّت تحریم، ما با همین کشورها و کشورهای همسایهمان کار کردیم. در عالم سیاست، به عدد کشورها راهحل وجود دارد. اینجور نیست که غربیها احساس بکنند اگر مثلاً اَخموتَخمی به ایران کردند، ایرانیها عقلشان را میگذارند کنار میگویند «خواهش میکنیم، تسلیمیم، بفرمایید»! خب ایران هم میرود یک راه دیگر پیدا میکند».
درحالیکه برخی از کشورهای همسایه ایران مثل عربستان سعودی و امارات متحده عربی، افزایش همکاری محسوسی را با چین داشتند و در حال گسترش روابط خود با پکن هستند، عدهای در ایران همچنان چین را صرفاً یک جایگزین مقطعی برای زمان تحریم و قطعی یا کمرنگ شدن روابط با غرب میبینند که متأسفانه مشابه ادبیات آن دسته از افراد در گفتار دکتر لاریجانی نیز دیده شد.
چین که اکنون در سطح جهانی در زمینههای مختلف از جمله هوش مصنوعی، خودروهای برقی، انرژیهای پاک و جنگافزارها در حال رقابت با غرب است و حتی در مواردی از غرب پیشی گرفته است[1]، میتواند نقش مهمی در فرایند توسعه ایران و سرمایهگذاری در کشور ایفا کند. اما هیچ کشوری، زمانی که مطمئن نباشد منافعش در خاک کشور هدف تأمین میشود، اقدام به گسترش روابط خصوصاً در سطح راهبردی نمیکند.
ایران در سطحوح مختلف، در حوزههای انرژی، امنیت آبراهها، جلوگیری از افزایش نفوذ غرب در منطقه غرب آسیا و اشتراکات ایران و چین در بحث نظم مطلوب جهانی و مخالفت با سلطه و هژمونی آمریکا برای چین اهمیت دارد[2]؛ ولی اینکه بهجای تکیه بر این نقاط مشترک، اقدام به تقلیلدادن رابطه با چین بهعنوان جایگزینی برای غرب بشود، سودی برای کشور نخواهد داشت. این ادبیات به جز اینکه طرف چینی را برای گسترش همکاریها با طرف ایرانی دودل و نگران میکند، خیال طرف غربی را نیز راحت میکند که حداقل مسئولین جمهوری اسلامی همچنان رابطه با غرب را در اولویت قرار میدهند و همین مسئله سبب افزایش فشار از سوی آنها خواهد شد و این یک نقطهضعف در روند دیپلماسی محسوب میشود.
یک ضرورت ویژه
برای پرهیز از نوسانهای گفتمانی و تصمیمگیریهای پراکنده، ضروری است در ایران نهادی برای مدیریت روابط با چین شکل گیرد؛ نهادی که از اختیار تام برخوردار باشد و مسئولیت طراحی، هماهنگی و پیامرسانی راهبردی دربارهی مناسبات با پکن را بهعهده گیرد. این نهاد باید فراتر از مسائل صرفاً دیپلماتیک عمل کند و در تمام ساحتهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی فعال باشد: برنامهریزی و پیگیری پروژههای سرمایهگذاری، هماهنگی مواضع سیاسی دستگاهها، مدیریت تبادلات فرهنگی و آموزشی، نظارت بر اجرای تعهدات دوطرفه و تضمین منافع ملی را در دستور کار خود قرار دهد.
وجود چنین سازوکاری نهتنها پیامیگان و قابل اتکا به طرف چینی ارسال میکند، بلکه با توانایی اتخاذ تصمیمات هماهنگ و لازمالاجرا، از پراکندگی مواضع بین نهادها جلوگیری و امکان مدیریت تضاد منافع و مخاطرات احتمالی را فراهم میسازد. در نتیجه، این اقدام موجب تقویت ثبات همکاریها، افزایش فرصتهای سرمایهگذاری و ارتقای جایگاه ایران بهعنوان شریکی مطمئن و راهبردی خواهد شد.
نتیجهگیری
با توجه به اهمیت پیامرسانی در عرصهی بینالمللی و نقش محوری چین در افق سیاست خارجی ایران، ضروری است که گفتار رسمی کشور در سطح عالی با یک چارچوب هماهنگ، هدفمند و پایدار همراه باشد. بیانیهها و مصاحبههایی که رابطه با چین را صرفاً بهعنوان یک جایگزین موقتی در برابر غرب جلوه میدهند، میتوانند هم از دید پکن موجب تردید دربارهی پایایی همکاریها شوند و هم به طرفهای غربی این سیگنال را ارسال کنند که ایران در اولویتبندی روابطِ بلندمدت دچار تزلزل است. چنین تصویری بهنوبهی خود میتواند هزینههای راهبردی و اقتصادی برای کشور در پی داشته باشد.
از اینرو، مشخص کردن متولی در دستگاههای مرتبط موجود که مسئولیت طراحی، هماهنگی و پیامرسانیِ راهبردی دربارهی تعاملات با چین را بر عهده گیرد، نه یک تجویز صِرف اداری، بلکه یک ضرورت راهبردی است. دستگاه مذکور میتواند پیامی قابل اتکا به طرف چینی ارسال کند، تضاد منافع احتمالی را پیشبینی و مدیریت نماید و با داشتن اختیارات لازم، از پراکندگی و تناقض در مواضع نهادها و سازمانهای مختلف جلوگیری کند. در نهایت، تثبیت یک رویکرد نهادی منسجم در تعامل با چین هم موجب ارتقای منافع ملی ایران خواهد شد و هم پیام روشنی به دیگر بازیگران منطقهای و بینالمللی میفرستد: ایران خواهان روابط مبتنی بر منافع متقابل و ثبات بلندمدت است، نه مناسبات مقطعی و شروطپذیر.
منابع
[1] گزارش بلومبرگ از پیشرفت چین حول محور سند ساخت چین 2025 و مقایسه پیشرفت چین در برخی از تکنولوژیهای مذکور با غرب
https://www.bloomberg.com/graphics/2024-us-china-containment/
[2] گزارش «ایران،چین و جنگ 12 روزه» در وبسایت مرکز تحلیل راهبردی و بینالملل