مقدمه
چین در سالهای اخیر یک برنامه استراتژیک آشکار برای تثبیت نظم بینالمللی چندجانبهگرا بهریاست خود داشته است. از یکسو با همکاری گسترده با جوامع بینالمللی نظیر سازمان ملل متحد، حمایت از سیستم تجارت WTO[1]، و اعلام سیاستهایی نظیر «جامعه با سرنوشت مشترک» و «ابتکار امنیت جهانی» مشغول تحکیم نظم مبتنی بر قواعد است. از سوی دیگر، با افزایش تعاملات دیپلماتیک گسترده (مانند پیمانهای بزرگ با برزیل در حمایت از نظام تجاری آزاد[2] یا هماهنگی با کشورهای آسیای مرکزی برای برابرسازی نظم منطقهای) نشان داده که قصد دارد نقش اصلی را در قالب رهبر نظم نوین جهانی ایفا نماید.
همزمان، ایران در «جنگ ۱۲ روزه» اخیر با اسرائیل، بهرغم تجاوز نظامی وسیع آمریکایی -اسرائیلی، نهفقط ضربات شدیدی به زیرساختهای رژیم صهیونیستی وارد آورد[3]، بلکه نشان داد بازیگری قابلاتکا و تأثیرگذار در نظام جهانی است. این یادداشت نشان میدهد که چگونه ایران میتواند با تکیه بر این دستاوردها، پنجرهای استراتژیک پیشرو برای ارتقای اعتماد متقابل و شراکت راهبردی عمیقتر با چین باز کند.
اهمیت منطقه خاورمیانه برای چین
خاورمیانه از منظر راهبردی برای جمهوری خلق چین دارای اهمیت فزایندهای است. این منطقه، بهعنوان یکی از اصلیترین منابع تأمین انرژی چین، بهویژه در حوزه نفت و گاز، نقشی کلیدی در تأمین امنیت انرژی این کشور ایفا میکند. همچنین موقعیت جغرافیایی خاورمیانه در چارچوب ابتکار «کمربند و جاده» جایگاه حیاتی دارد و بهعنوان حلقه اتصال آسیای شرقی با اروپا و آفریقا شناخته میشود. از سوی دیگر، بازارهای مصرفی منطقه و فرصتهای سرمایهگذاری در حوزه زیرساخت، بهویژه در کشورهای حاشیه خلیج فارس، بستر مناسبی برای گسترش نفوذ اقتصادی چین فراهم کردهاند. در بعد ژئوپلیتیک، پکن با بهرهگیری از دیپلماسی فعال، از جمله میانجیگری در منازعات منطقهای نظیر تنش میان ایران و عربستان، در پی تثبیت جایگاه خود بهعنوان بازیگری موثر و غیرمداخلهگر است. همچنین، اهمیت راهبردی گذرگاههای دریایی نظیر تنگه هرمز و بابالمندب در راستای امنیت کشتیرانی و واردات انرژی، از عوامل دیگر تمرکز چین بر این منطقه بهشمار میرود. در مجموع، خاورمیانه در سیاست خارجی چین بهعنوان بستری چندبعدی برای تحقق اهداف بلندمدت انرژیمحور، اقتصادی، امنیتی و دیپلماتیک تعریف میشود پس بدیهی است که چین در این منطقه میتواند از یک شریک راهبردی قدرتمند و همسو با پکن بهره ببرد.
مقابله مستقل ایران با دو قدرت هستهای
جنگ ۱۲ روزه با حمله اسرائیل (با پشتیبانی آمریکا) به تأسیسات هستهای و موشکی ایران، از جمله سایتهای فوردو و نطنز شروع شد و در جریان حمله، تعدای از فرماندهان رده بالای نظامی ایران و دانشمندان هستهای کشور به شهادت رسیدند. با این وجود، ایران توانست ظرف مدتی کوتاه دوباره فرماندهان خود را منسجم کند و با شلیک موشک به اهداف نظامی در عمق خاک اسرائیل و پایگاه آمریکایی در قطر، واکنش قدرتمندی را به نمایش بگذارد.
در این مقابله، هیچ قدرت خارجی قابلتوجهی وارد معادله حمایت مستقیم از ایران نشد؛ ایران تمام بار دفاع از خود را برداشت و تواناییاش برای حفظ اراده ملی و مانعشدن در برابر تمایلات دشمن را به نمایش گذاشت. این واقعیت نشاندهنده آن است که ایران دیگر تحت سایه حمایت دیگران نیست و قابلیت مدیریت سخت بحران را بهتنهایی دارد.
میتوان بدین شکل استنتاج کرد که اگر مشارکت راهبردی چین و ایران تقویت شود، فشار بر روی غرب خصوصا آمریکا در منطقه بیشتر میشود به این دلیل که هزینهها برای آمریکا برای کنترل منطقه افزایش پیدا میکند و اگر این فشارها منتهی به خروج آمریکا از منطقه بشود میتوان گفت آمریکا به صورت ضعیف شده از منطقه اخراج شده که اصل این موضوع میتواند هدفی مشترک برای چین (از منظر رقابت برای جایگزین کردن نظم مطلوب خود در جهان) و ایران (به دست آوردن قدرت کنترل بیشتر در خاورمیانه) باشد.
در شرایطی که بخشی از افکار عمومی جهان، مواضع ایران را در برابر فشارهای غربی مشروع و مقاوم میدانند[4]، فضای مناسبی برای ارتقای موقعیت منطقهای ایران نزد چین فراهم شده است. هرچند پکن در تصمیمگیریهای کلان خود عمدتاً بر منافع راهبردی متمرکز است، اما چنین شرایطی میتواند حاشیهی امنیت و مشروعیت بیشتری برای تعمیق روابط فراهم کند.
نتیجهگیری
ایران در سالهای اخیر نشان داده که نهتنها بازیگری فعال و مستقل در برابر تهدیدهای قدرتهای جهانی نظیر آمریکا و اسرائیل است، بلکه میتواند نقش مهمی در بازتعریف موازنه قدرت در منطقه غرب آسیا ایفا کند. توانمندی نظامی، اراده سیاسی و ظرفیتهای استراتژیک ایران در «جنگ ۱۲ روزه» گواه روشنی بر این واقعیت است. از سوی دیگر، چین بهعنوان کشوری که در پی ساخت نظمی نوین با محوریت چندجانبهگرایی است، بهدنبال شرکایی مطمئن و همسو برای تحقق اهداف بلندمدت خود در خاورمیانه میگردد.
موقعیت ژئوپلیتیک ایران، استقلال راهبردی آن در برابر فشارهای غربی، و ظرفیتهای اقتصادی، نظامی و سیاسی موجود، ایران را به گزینهای طبیعی برای شراکت راهبردی با چین تبدیل کرده است. در این چارچوب، تقویت پیوندهای دوجانبه میتواند نهتنها هزینههای حضور آمریکا در منطقه را افزایش دهد، بلکه مسیر را برای شکلگیری نظمی جدید با محوریت بازیگران مستقل و غیرغربی هموار سازد. بنابراین، همگرایی راهبردی میان ایران و چین، فرصتی تاریخی برای هر دو کشور در مسیر ساخت آیندهای متفاوت و متوازن در نظم جهانی خواهد بود.
پانویس
[1] گزارش رویترز در رابطه با تبعیت چین از WTO
[2] گزارش والور اینترنشنال از انعقاد قرارداد تجاری برزیل و چین
[3] گزارش خبرگزاری آنادلو در رابطه با آسیب به پالایشگاه حیفا
[4] گزارش رویترز از تظاهرات مردم دنیا در حمایت از ایران