سراب‌نمایی از ظرفیت همکاری راهبردی ایران و چین

11 مرداد 1404

مقدمه

پس از جنگ تحمیلی آمریکا و رژیم صهیونیستی علیه ایران یکی از مسائلی که به تکرار در اندیشکده‌های جریان اصلی غرب مورد توجه قرار گرفته است، بررسی رفتار چین در این جنگ است. این گزارش‌ها با طرح این گزاره که چین به عنوان بازیگری که همسو با ایران بوده و خواهان تضعیف نظم کنونی بین‌الملل است، صرفا به لفاظی‌های دیپلماتیک بسنده کرده و اقدام موثری برای حمایت از ایران و یا پایان درگیری نداشته است، نقش چین را به عنوان یک قدرت در حال رشد که سودای تبدیل شدن به قدرت اول جهان را دارد، زیرسوال برده و همچنین همکاری میان ایران، چین و روسیه را به عنوان‌ کشور‌های همسو و دارای هدف مشترک ناکارآمد دانسته‌اند. این موضوع برای ما نیز اهمیت دارد چرا که در ایران نیز به همکاری با چین و روسیه به عنوان یکی از راه‌های مواجهه با فشارهای نظامی و اقتصادی آمریکا و متحدانش نگریسته می‌شود و بیشتر مباحث در این موضوع پیرامون عدم رفتار درست ایران برای استفاده از این فرصت‌ها بیان می‌شود. اما آنچه که اندیشکده‌های جریان اصلی غرب بیان می‌کنند عدم وجود ظرفیت است که در صورت پذیرش این گزاره اساسا نباید همکاری میان ایران، چین و روسیه به عنوان یک راهکار نگریسته شود. در ابتدا گزاره‌های مطرح‌ شده در اندیشکده‌های غربی مرور می‌شود و سپس به ارزیابی این موضوع می‌پردازیم.

چه می‌گویند؟

به نظر می‌رسد آنچه که اندیشکده‌های غربی مطرح می‌کنند، بخشی مبتنی بر واقعیت و بخشی برساخته است که با هدف تضعیف ارزش راهبردی همکاری و هم‌افزایی میان سه بازیگر موثر (ایران، روسیه و چین) و خواهان تضعیف و تغییر نظم کنونی آمریکا محور است. این اندیشکده‌ها فهم دقیقی از مبنای بازیگری کشورهای خواهان تغییر نظم خصوصا سه کشور ایران، روسیه و چین ندارند و انتظار دارند که آن‌ها همانند قدرت‌های محور (Axis Powers) در جنگ جهانی دوم رفتار کنند. یعنی اگر جنگی علیه یکی از آن‌ها به راه افتاد، سایر بازیگران همچون اعضای یک محور وارد آن درگیری شوند. حالا که چنین رفتاری را شاهد نبودند، تلاش می‌کنند تا این نتیجه را اذهان نخبگان تثبیت کنند که اساسا همکاری میان این کشورها اهمیت راهبردی ندارد. به عبارت دیگر این اندیشکده‌ها با ترکیبی از بدفهمی و تحلیل جهت‌دار می‌خواهند ارزش راهبردی و آینده‌ساز همکاری کشورهای مخالف نظم فعلی بین‌الملل را در ذهن نخبگان سیاسی در سه کشور ایران، روسیه و چین و نیز در ذهن نخبگان سایر کشورها کاهش دهند. این را باید بخشی از کارزار آمریکا و متحدانش برای جلوگیری از توسعه همکاری‌های سه کشور ایران، روسیه و چین دانست که چند سالی است به عنوان یک دغدغه مهم در سیاست خارجی آمریکا مطرح است و تحت عنوانی همچون محور متجاوزان (Axis of Aggressors)، محور آشوب و تغییر (Axis of Upheaval) و یا محور اقتدارگرایی (Axis of Authoritarianism) مطرح می‌شود.

در حالیکه رفتار سه کشور ایران، روسیه و چین، برآمده از مبانی سیاسی و مسایل کلان و راهبردی آن‌ها است. تحلیل این رفتارها و خصوصا همکاری‌های میان این سه بازیگر بر اساس تجربه‌های گذشته غرب مانند قدرت‌های محور در جنگ جهانی دوم، کارآمد نیست. هر یک از این سه بازیگر دارای اصول و اهدافی هستند که همان قدر که ظرفیت‌هایی برای همکاری ایجاد می‌کند، مراقبت می‌کند که این همکاری در چارچوب همان اصول انجام شود. برای نمونه ایران اصرار دارد که در حوزه نظامی وابسته به هیچ بازیگر خارجی نباشد، این اصرار برآمده از تجربیات جنگ هشت ساله تحمیلی عراق علیه ایران است، و سبب می‌شود که زمینه یک همکاری نظامی محدود باشد. لذا تحلیل درست باید برآمده از شناخت دقیق از مبانی و سیاست‌های این بازیگران باشد و اهدافی که آن‌ها دنبال می‌کنند. حتما برای ایران نظم جدید به گونه‌ای تعریف می‌شود که سلطه در آن نباشد و نه اینکه صرفا بازیگر سلطه‌گر تغییر کند.

گزاره‌های اندیشکده‌های غربی

  • اندیشکده بریتانیایی چتم هاوس در گزارش خود با عنوان «آتش‌بس ایران و اسرائیل فقدان اهرم فشار پکن را آشکار کرد»، می‌نویسد:

«این جنگ نشان داد چین در نقش‌آفرینی امنیتی در خاورمیانه محدودیت‌های جدی دارد. عدم توانایی چین در میانجی‌گری یا تأثیرگذاری بر طرف‌های درگیر، همراه با آسیب‌پذیری‌اش در امنیت انرژی، نشان‌دهنده شکاف بین جاه‌طلبی‌های چین برای رهبری جهان و ظرفیت‌های واقعی آن است. پاسخ محتاطانه و ریسک‌گریز چین به این جنگ ممکن است به قدرت‌های منطقه‌ای نشان دهد که سبک میانجی‌گری چین در یک درگیری فعال خاورمیانه‌ای ناکارآمد است. این ناکامی می‌تواند اعتبار مدل حکمرانی چین را به‌عنوان جایگزینی برای نظم تحت رهبری غرب، زیر سؤال ببرد.»[1]

  • بروکینگز در گزارشی مشابه جملات فوق می‌نویسد:

«حملات اخیر آمریکا به ایران آزمونی آشکار برای به‌اصطلاح محور ضدغربی متشکل از چین، روسیه، کره شمالی و ایران بود. پاسخ‌های خنثی و محدود شرکای ادعایی تهران نشان‌دهنده شکنندگی و سطحی بودن این اتحاد است. هیچ تلاشی برای بازدارندگی نظامی یا دیپلماتیک علیه آمریکا یا اسرائیل از سمت چین صورت نگرفت و اقدامات چین به بیانیه‌های رسمی محدود شد. با وجود «مشارکت استراتژیک» ۲۵ساله با ایران، روابط چین با تهران عمدتاً معامله‌محور و مبتنی بر دسترسی به انرژی است، نه وفاداری استراتژیک. این نشان می‌دهد که چین علاقه‌ای به سرمایه‌گذاری سیاسی یا نظامی سنگین در حمایت از ایران ندارد. این واکنش‌ها نشان می‌دهد که برخلاف گمانه‌زنی‌ها درباره ظهور یک بلوک ضدغربی منسجم، این کشورها بیش از آنکه متحدانی متعهد باشند، فرصت‌طلبانی با منافع مشترک اما اهداف متفاوت هستند. این اتحاد فاقد انسجام لازم برای تشکیل یک ائتلاف استراتژیک است… عدم حمایت عملی چین، روسیه و کره شمالی از ایران نشان می‌دهد که این گروه نمی‌تواند به‌صورت هماهنگ علیه منافع آمریکا عمل کند. این شکنندگی فرصتی برای واشنگتن است تا از اختلافات درونی این کشورها بهره‌برداری کند.»[2]

  • در گزارش مرکز تحقیقات بین المللی و استراتژیک ( CSIS) اینگونه بیان شده است:

«این که چین و روسیه حمایت محدودی از ایران ارائه کرده‌اند، باید هشداری برای سایر کشورهایی باشد که به چین و روسیه به‌عنوان شرکای بالقوه نگاه می‌کنند و این نشان‌دهنده غیرقابل‌اعتماد بودن آن‌ها است. از سوی دیگر، ایالات متحده پیام محکمی به کسانی فرستاد که عزم آن را برای دفاع از منافع خود زیر سؤال می‌برند و قدرت نظامی خود را به نمایش گذاشت. این حمله تعهد ایالات متحده به اسرائیل را در زمانی که اسرائیل خود را تحت تهدید قابل‌توجهی می‌بیند، تقویت کرد.»[3]

  • بنیاد دفاع از دموکراسی (FDD) نیز در گزارشی با عنوان «۸ چیزی که باید از واکنش چین به جنگ ایران و اسرائیل باید دانست» می‌نویسد:

«کمپین نظامی اسرائیل علیه ایران شکاف عمیق بین ادعاهای چین در مورد قدرت بزرگ و توانایی واقعی آن برای تأثیرگذاری معنادار بر رویدادهای خاورمیانه را آشکار کرده است.»[4]

رفتار چین در جنگ ۱۲ روزه

آنچه که چین در طول جنگ تحمیلی آمریکا و رژیم صهیونیستی علیه ایران و بعد از آن انجام داد بر اساس اصول شناخته شده خود در عرصه سیاست خارجی بود. چین با تکیه بر اصول سیاست خارجی خود از جمله عدم مداخله، احترام به حاکمیت کشورها و پرهیز از مداخله نظامی در امور سایر کشورها با الگوی حکمرانی آمریکا مقابله کرد و خودش را عنوان قدرتی صلح طلب به نمایش داد. چین در آغاز حمله اسرائیل مخالفت خود با اقدام نظامی اسرائیل را اعلام کرده‌ و خواستار خویشتن‌داری و توقف فوری درگیری‌ها شد. بر اهمیت حل و فصل مسالمت‌آمیز اختلافات و احترام به حاکمیت کشورها تأکید کند. وانگ‌یی وزیر امورخارجه چین و فو کونگ، نماینده چین در سازمان ملل در همان ابتدا اقدام اسرائیل در «نقض حاکمیت، امنیت و تمامیت سرزمینی» ایران را محکوم کردند. وانگ‌یی در صحبت با وزیر خارجه عمان تصریح کرد که حق و نادرستی در این قضیه روشن است و اقدامات اسرائیل قوانین بین‌المللی و هنجارهای روابط بین‌الملل را نقض کرده، به حاکمیت و امنیت ایران تجاوز نموده و صلح و ثبات منطقه را تضعیف کرده است. همچنین چین قویا بمباران تاسیسات هسته‌ای ایران توسط آمریکا را محکوم کرد. مقامات چینی گفتگوهایی را با وزرای خارجه ایران، رژیم صهیونیستی و کشورهای تأثیرگذارمنطقه از جمله روسیه، مصر، عمان و… انجام دادند. همچنین چین، روسیه و پاکستان پیش‌نویس قطعنامه‌ای را در مورد وضعیت ایران به شورای امنیت سازمان ملل ارائه کردند که خواستار آتش‌بس فوری و بدون قید و شرط، حفاظت از غیرنظامیان، احترام به قوانین بین‌المللی و مشارکت در گفتگو و مذاکره می‌شود.

وزارت امورخارجه چین با انتقاد از رفتار آمریکا در مورد نقش قدرت‌های بزرگ در این جنگ گفت:

«جامعه بین‌المللی، به ویژه کشورهای بزرگ و دارای نفوذ، باید موضعی عادلانه اتخاذ کرده و مسئولانه عمل کنند. ایجاد شرایط برای دستیابی به آتش‌بس و بازگشت به گفتگو و مذاکره و جلوگیری از فرو رفتن اوضاع به ورطه فاجعه‌ای بزرگتر، بسیار حیاتی است.»[5]

سفیر چین در آمریکا تاکید کرد که اعتبار آمریکا در این جنگ خدشه‌دار شد.

در عرصه اقتصادی نیز چین خرید نفت از ایران را ادامه داد و حتی مقداری نیز افزایش پیدا کرد. رویترز بر اساس داده‌های موسسه کپلر گزارش داد که در ماه ژوئن که جنگ رخ داده است صادرات نفت ایران به چین افزایش پیدا کرده است.[6] برخی خبرهای غیررسمی از ارسال تجهیزات غیرنظامی یا فناوری‌های دوگانه توسط چین به ایران در این مدت خبر می‌دادند هر چند منابع رسمی آن را تأیید نکردند.

چین و جنگ روسیه – اوکراین

رفتار چین در جنگ روسیه و اوکراین مورد دیگری برای بررسی و ارزیابی است که می‌تواند دید ما را نسبت به اصول و اهداف چین دقیق‌تر کند. موضع رسمی و دیپلماتیک چین از ابتدای جنگ تا کنون اعلام بی‌طرفی، احترام به حاکمیت ملی و عدم مداخله در امور داخلی دو طرف بوده است. اما از همراه شدن با روایت غرب نیز به شدت خود داری کرده است. چین حمله روسیه به اوکراین را هیچگاه محکوم نکرده و همزمان بر لزوم رسیدگی به «نگرانی‌های امنیتی مشروع» روسیه نیز پافشاری می‌کند.

چین پیوسته در قطعنامه‌هایی که شورای امنیت به دنبال محکومیت روسیه در این جنگ بوده یا خواستار خروج نیروهای روسی از اوکراین بوده‌اند، رأی ممتنع داده است. در شرایطی که  روسیه از حق وتو برخوردار است و قطعنامه‌ها را وتو می‌کند با این حال چین به نشانه عدم حمایت از موضع غرب و عدم محکومیت صریح روسیه حرکت کرده است. نمایندگان چین در شورای امنیت همواره بر لزوم آتش‌بس فوری و حل و فصل سیاسی بحران از طریق گفتگو و مذاکره تأکید کرده‌اند. پکن طرح‌های صلح‌محوری مانند «موضع پنج‌گانه» (فوریه ۲۰۲۲)، «ابتکار شش‌گانه» (مارس ۲۰۲۲)، «موضع ۱۲ ماده‌ای» (فوریه ۲۰۲۳)، و «چهار اصل شی جین‌پینگ» (آوریل ۲۰۲۴) را برای کاهش تنش و جلوگیری از تشدید بحران ارائه کرد.

اندکی پس از شروع جنگ و اعمال تحریم‌ها از سمت امریکا و اروپا بر روسیه، چین از طریق افزایش تجارت دوجانبه، به‌ویژه خرید نفت، گاز و زغال‌سنگ از روسیه، به تقویت اقتصاد این کشور در برابر تحریم‌های غرب کمک کرد. تجارت دوجانبه از ۱۴۷ میلیارد دلار در ۲۰۲۱ به ۲۴۰ میلیارد دلار در سال ۲۰۲۳ رسید. با خروج شرکت‌های تجاری و فناوری غربی از روسیه و تحریم اقتصاد این کشور، شرکت‌های چینی به سرعت خلأ ‌های ایجاد شده در روسیه را پر‌ کردند. این حمایت اقتصادی به روسیه امکان داد تا اثرات تحریم‌ها را تا حدی خنثی کند. سهم یوان چین در معاملات بازار سهام روسیه به شدت افزایش یافت که نشان‌دهنده تلاش برای کاهش وابستگی به دلار آمریکا و یورو و نهایتاً کاهش اثرگذاری تحریم‌ها بود. این افزایش همکاری‌ها در شرایط تحریم‌های فلج کننده‌ای که مسکو را هدف قرار داده بود موجب ثبات اقتصاد روسیه در طول این سه سال شد.

چین در طول این مدت به‌صورت آشکار از روسیه حمایت نظامی نکرد و از ارسال تسلیحات مرگبار به مسکو خودداری کرده است، اما به طور غیر رسمی فناوری‌های دو منظوره و قطعات مورد نیاز برای پشتیبانی از صنایع نظامی روسیه ارائه کرده است، و به همین دلیل تا کنون بسیاری از افراد، بانک‌ها و شرکتهای روسی تحت تأثیر تحریم‌های ثانویه اروپا و امریکا قرار گرفته‌اند. هرچند که پکن برای کاهش اثرات تحریم‌های ثانویه امریکا و اروپا در ظاهر این روابط را انکار می‌کند. مدل تعاملی چین نشان می‌دهد که هر چند چین تلاش می‌کند از شرایط موجود در راستای اهداف استراتژیک و توسعه خود نیز بهره ببرد اما در بلند مدت از دادن هزینه‌ برای حمایت از شرکای خود نیز امتناع نمی‌کند. علاوه بر تحریم نهادهای چینی در این جنگ باید پذیرفت که رابطه چین با اروپا به دلیل حمایتهایش از روسیه به شدت آسیب دیده است اما چین این هزینه را پذیرفته است.

با گذشت بیش از چهار سال از آغاز جنگ روسیه در اوکراین الگوی تعاملی چین نشان می‌دهد که چین و روسیه توانسته‌اند ضمن هماهنگی در پیش برد این جنگ به نفع اهداف استراتژیک دو کشور، آسیب‌های ممکن را تا حد مطلوبی مدیریت کنند. تعامل چین و روسیه در این جنگ نه تنها اتحاد و همکاری محور ضد غربی را تضعیف نکرد بلکه نشانه‌های یک تغییر استراتژیک در روابط بین‌الملل و تلاش دو کشور برای ایجاد یک نظم جهانی چندقطبی را بیش از پیش آشکار کرده است. و انتظار می‌رود که در صورتی که ایران هم با آمریکا و رژیم صهیونی برای مدت زیادی طول بکشد چین چنین الگویی را تکرار کند. هر چند تحقق این الگو مستلزم تعیین تکلیف ایران در انتخاب‌های استراتژیکی است که در سال‌های گذشته مانع از آن شده که چین ایران را شریکی قابل اعتماد در مقابل با غرب ببیند.

چارچوب تحلیل رفتار چین

برای فهم بهتر رفتار چین لازم است به ابتکار امنیت جهانی که چین به عنوان شالوده نگاه امنیت جهانی و حکمرانی امنیتی خودش در سال ۲۰۲۲ منتشر کرد، نگاه دقیق‌تر انداخته شود. چین پیگیری امنیت پایدار و حل منازعات را از طریق توسعه و از بین بردن بستر ناامنی را راهبرد موثر در حل منازعات بین‌المللی می‌داند و صراحتا با  ذهنیت جنگ سرد، یکجانبه گرایی، رویارویی بلوکی و هژمونیسم  امریکا مخالفت می‌کند و آن را با روح منشور ملل متحد در تضاد می داند. به همین خاطر باید توجه داشت هرگونه برخوردی در مدیریت مسائل جهانی که رویه‌های آمریکایی را تکرار کند و موید نقش فعلی قدرت‌ها در نظم جهانی موجود باشد مطلوب چین نیست. نظامی‌گری و اتحادهای نظامی که شاخصه مهم مدیریت امریکایی است از این جهت مطلوب چین نخواهد بود.

این اختلاف در عملکرد را در مدل الگویابی قدرت چین نیز به وضوح می‌توان دید. ماهیت ابرقدرتی چین به‌طور اساسی با امریکا و ابرقدرت‌های پیشین مانند امپراتوری بریتانیا متفاوت است. امروز امریکا حدود ۷۵۰ پایگاه و تأسیسات نظامی در حدود ۸۰ کشور خارجی دارد. این در حالی است که چین یک قدرت نظامی به این تعریف نیست و نحوه حضور خود در عرصه بین المللی را هم تا کنون بر مبنای حضوری نظامی در مناطق مختلف جهان تعریف نکرده است. چین حداقل در کوتاه مدت و میان مدت تمایل ندارد حضوری نظامی جهانی در مقیاس مشابه ایجاد کند. چین در مجموع تنها دو تأسیسات نظامی برون‌مرزی دارد: پایگاه پشتیبانی جیبوتی در آفریقا و یک مرکز لجستیک و آموزشی مشترک در پایگاه دریایی ریم در کامبوج. این تفاوت به مسیرهای متضاد آن‌ها برای رسیدن به جایگاه ابرقدرت بازمی‌گردد. ظهور امریکا به عنوان یک ابر قدرت عملا با ظهور او به عنوان یک قدرت نظامی در جنگ جهانی دوم اغاز شد. در طول جنگ جهانی دوم در مقیاسی جهانی جنگید، گسترش یافت و در طول جنگ سرد تثبیت شد و در دوران تک‌قطبی آمریکا تا حد زیادی حفظ شد. در تمام این مدت، شرکای متحد آمریکا در اروپا و آسیا از حضور واشنگتن استقبال کردند. اما چین مسیر رشد و توسعه خود به سمت یک قدرت جهانی را از طریق توسعه اقتصادی و پیوستگی‌های متقابل اقتصادی ایجاد کرده است. که در نتیجه در هنگام بحران‌های بین المللی هم چین در صورتی که تمایل به حضور داشته باشد ابزارها و بر این باور است که بر اساس همین می‌تواند به مدیریت چالش‌های جهانی نیز بپردازد.

چین نقدهایی جدی بر مدل حکمرانی جهانی امریکا دارد که به تکرار در نگاه مقامات و اسناد چینی دیده می‌شود. مقابله با هژمونی، یکجانبه‌گرایی و تحمیل ارزش‌های لیبرال در حکمرانی آمریکا، مداخله در امور داخلی کشور‌ها، استانداردهای دوگانه در حقوق بشر، نابرابری در نهادهای جهانی، نظامی‌گری، اتحادهای نظامی و ایجاد تنش در مناطق مختلف جهان و … محور‌های اصلی نقد چین به نظم آمریکاست. چین با حفظ بی‌طرفی در مواضع رسمی، روابط خود با اروپا و آمریکا را حفظ کرده و در عین حال از ایران و روسیه از طریق تجارت حمایت می‌کند. چین در عین انعطاف پذیری به‌عنوان یک قدرت اقتصادی غیرقابل تحریم، شریکی پایدار برای دور زدن تحریم‌های ایران و روسیه در این سالها بوده است. هر اقدامی که چین را معرض اسیب‌های جدی تحریمی به سبب این همکاری بزند علاوه بر چین ایران و روسیه را نیز در بلند مدت تضعیف می‌کند. انعطاف پدیری حمایتهای محور چین رورسیه و ایران از یکدیگر تا کنون محور را در برابر فشارهای غربی مقاوم‌تر کرده است، و اعضای آن توانسته‌اند بدون درگیری مستقیم، همکاری‌های خود را حفظ کنند.

رویکرد چینی منطبق با رویکرد ایرانی

نکته مهم پایانی که باید به آن توجه داشت این است که رویکرد چینی به نظم کنونی بین‌الملل و نظم جایگزین آن انطباق بسیار خوبی با رویکرد ایرانی دارد و تهدیدی برای آن محسوب نمی‌شود. رویکرد ایرانی مبتنی بر نفی سلطه‌گری و حفظ استقلال است. توجه اصلی در این رویکرد توسعه درون‌زا و خودکفایی در حوزه‌های راهبردی است که رویکرد چینی نیز بر آن انطباق دارد. این انطباق رویکردها اجازه می‌دهد که در حوزه‌هایی که منافع دو بازیگر دارای اشتراک است، همکاری‌های راهبردی تعریف کرد. اینکه تاکنون همکاری راهبردی میان چین و ایران آن میزان که انتظار است رخ نداده، به نبود ظرفیت و یا عدم انطباق رویکردها مرتبط نمی‌شود، بلکه به ناتوانی بدنه مدیریتی (بدنه تکنوکرات) دو طرف در پیاده‌سازی و اجرا کردن اشتراکات راهبردی است. این موضوعی است که در ایران به خوبی نمایان شده و در دولت‌های مختلف نیز وضعیت مشابهی داشته است. اما گذر زمان و تحولات کلان بین‌المللی و منطقه‌ای سبب شده است که میزان انطباق بدنه‌ی مدیریتی با رویکرد راهبردی افزایش یابد. هرچند سرعت آن می‌تواند افزایش یابد که وابستگی عمیق به وضعیت و کیفیت کارگزار در دو طرف دارد.

منابع

[1] https://www.chathamhouse.org/2025/06/israel-iran-ceasefire-relief-china-war-exposed-beijings-lack-leverage

[2] https://www.brookings.edu/articles/the-global-implications-of-the-us-strikes-on-iran/

[3] https://www.csis.org/analysis/why-united-states-acted-now-against-iran

[4] -https://www.fdd.org/analysis/2025/06/20/8-things-to-know-about-chinas-response-to-israel-iran-conflict/

[5] https://x.com/MFA_China/status/1935650572428042559

[6] – https://www.reuters.com/business/energy/chinas-iran-oil-imports-surge-june-rising-shipments-teapot-demand-2025-06-27/