مذاکره با آمریکا در شرایط کنونی: پیام ضعف و انفعال

28 تیر 1404

مقدمه

در فضای پس از جنگ تحمیلی دوازده‌روزه‌ی رژیم صهیونیستی و آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران، زمزمه‌هایی از سوی وزارت امور خارجه ایران درباره‌ی آمادگی برای مذاکره با آمریکا در خصوص پرونده‌ی هسته‌ای شنیده شده است. این گزارش تلاش می‌کند با بررسی زمینه‌های تاریخی، شرایط ژئوپلیتیک پس از جنگ، و پیامدهای داخلی و بین‌المللی، توضیح دهد که در برهه‌ی کنونی، هرگونه مذاکره با آمریکا نه‌تنها غیرمنطقی و غیرعزتمندانه است، بلکه پیامی از ضعف و انفعال به طرف مقابل و جامعه‌ی جهانی مخابره کرده و ایران باید با هدف اجتناب از زمینه‌سازی برای برخی مخاطرات امنیت ملی، از هرگونه مذاکره‌ی زودهنگام و شتاب‌زده اجتناب کرده و به جای آن، بر تقویت توان داخلی و دیپلماسی فعال منطقه‌ای و فرامنطقه‌ای تمرکز کند.

بی‌اعتمادی عمیق، خط قرمزهای متضاد

سابقه‌ی مذاکرات هسته‌ای ایران و آمریکا و مشخصاً سرنوشت برجام، نمونه‌ای واضح و تجربه‌ای عینی از عدم پایبندی واشینگتن به تعهدات بین‌المللی و ریشه‌ی بی‌اعتمادی عمیق طرف ایرانی است. عدم اجرای تعهدات دولت اوباما در سال‌های ابتدایی برجام، خروج یک‌جانبه‌ی دولت ترامپ از برجام در اردیبهشت ۱۳۹۷ و اعمال سیاست فشار حداکثری، و سپس عدم تمایل دولت بایدن در بازگشت به برجام و تداوم سیاست‌های تحریمی، نمونه‌هایی آشکار از علل شکل‌گیری این بی‌اعتمادی است. علاوه بر این، در مذاکرات اخیر پیش از جنگ تحمیلی دوازده‌روزه، پنج دور گفت‌وگو برگزار شده بود و تنها دو روز به دور ششم باقی مانده بود که تجاوز رژیم صهیونیستی با حمایت آمریکا آغاز شد. در جریان جنگ، آمریکا بارها پیام داد که ایران باید تسلیم خواسته‌هایش شود و حتی با بمباران تأسیسات هسته‌ای ایران رسماً به جنگ ورود کرد. این اقدامات خصمانه، هرگونه اعتماد به مذاکره را از بین برده و نشان می‌دهد که آمریکا از مذاکره به‌عنوان ابزاری برای تحمیل خواسته‌ها استفاده می‌کند، نه حل‌وفصل دیپلماتیک مسأله. به‌علاوه، موضع سخت‌گیرانه‌ی آمریکا در مذاکرات اخیر مبنی بر عدم پذیرش حق غنی‌سازی ایران، در تضاد آشکار با خط قرمز ایران قرار دارد. این تناقض بنیادین، مذاکره را به بن‌بست می‌رساند و هرگونه ورود به گفت‌وگو را به نشانه‌ای از عقب‌نشینی ایران تبدیل می‌کند.

مذاکره، مؤید روایت نادرست آمریکا

طرف مقابل تلاش دارد این‌گونه وانمود کند که جنگ تحمیلی اخیر ایران را تضعیف کرده و در موقعیت آماده‌تری برای کوتاه آمدن از خط قرمزهای خود قرار داده است. در این شرایط، هرگونه پیام شتاب‌زده و غیرضروری از مذاکره از سوی ایران به خطای محاسباتی دشمن دامن زده و روایت نادرست پیروزی‌شان را تأیید می‌کند. چنین اقدامی این پیام را مخابره می‌کند که ایران به دلیل شکست در جنگ، آماده‌ی مذاکره و تسلیم است. این در حالی است که گزارش‌های متعدد اندیشکده‌ها و نهادهای آمریکایی اذعان دارند که آمریکا و رژیم صهیونیستی در این جنگ تنها به برخی پیروزی‌های تاکتیکی و مقطعی دست یافته‌اند و از منظر راهبردی و بلندمدت، با شکست مواجه شده‌اند. بنابراین، ایران نباید با ارسال سیگنال مذاکره، به ادراک نادرست طرف مقابل مبنی بر ضعف ایران اعتبار ببخشد، بلکه باید با حفظ موضع اقتدار، زمان را به نفع خود مدیریت کند. این روایت‌سازی‌ها البته محدود به صحنه‌ی بین‌المللی نبوده و می‌تواند دنباله‌هایی در داخل کشور با هدف تغییر فضای افکار عمومی داشته باشد.

ایجاد تردید در افکار عمومی ایران

مذاکره با آمریکا در شرایطی که ایران به‌تازگی هدف حملات نظامی رژیم صهیونیستی و آمریکا قرار گرفته، می‌تواند در داخل کشور به‌عنوان نشانه‌ای از تسلیم در برابر فشارهای خارجی تفسیر شود. این برداشت، به‌ویژه در میان حامیان سنتی نظام که بر حفظ اقتدار ملی و مقاومت در برابر دشمن تأکید دارند، به کاهش سرمایه‌ی اجتماعی دولت منجر خواهد شد. افکار عمومی در ایران پس از جنگ تحمیلی اخیر انتظار دارد که دولت با قاطعیت به بازسازی توان دفاعی، هسته‌ای و اقتصادی کشور بپردازد. هرگونه سیگنال مذاکره در این برهه‌ی حساس، ممکن است به‌عنوان نشانه‌ای از ضعف و انفعال تلقی شود و به نارضایتی عمومی دامن بزند، به‌ویژه در شرایطی که جامعه تحت فشار اقتصادی و روانی ناشی از جنگ قرار دارد.

علاوه بر این، در مقطع کنونی که ایران نیاز به انسجام ملی و تمرکز منابع مادی و معنوی برای مدیریت فضای پساجنگ دارد، مذاکره می‌تواند منابع انسانی، مالی و سیاسی دولت را به سمت گفت‌وگوهای احتمالاً بی‌نتیجه منحرف کند. این انحراف نه‌تنها روند روبه‌جلو را کند می‌کند، بلکه می‌تواند اعتماد عمومی به توانایی دولت در مدیریت بحران را تضعیف کند. برای مثال، تجربه نشان داده که تمرکز بر مذاکرات خارجی باعث می‌شود دولت از اولویت‌های داخلی مانند جبران خسارات جنگ، تقویت زیرساخت‌های دفاعی، و پاسخ به نیازهای معیشتی مردم غافل شود. این امر می‌تواند شکاف میان دولت و ملت را عمیق‌تر کرده و به بی‌ثباتی داخلی منجر شود.

پیام منفی به متحدان و دوستان

درحالی‌که جامعه‌ی ایرانی با این تردیدها دست‌وپنجه نرم می‌کند، سیگنال ارسالی به دوستان و متحدان خارجی تهران نیز پیامدهای خاص خود را دارد. هرگونه ورود به مذاکره، حتی با پیش‌شرط‌های قوی از سوی ایران، به جامعه‌ی جهانی پیام ضعف مخابره می‌کند. به‌طور خاص، این پیام می‌تواند به متحدان ایران از جمله چین و روسیه، نشان دهد که ایران حاضر است تحت فشار، به بخشی از خواسته‌های واشینگتن تن داده و به‌نوعی تسلیم شود. تأثیر ضمنی این اقدام در میان تصمیم‌گیران مسکو و پکن می‌تواند به‌مرور منجر به کاهش تمایل این دو کشور به بستن توافق‌های راهبردی و پی‌ریزی هم‌پیمانی‌های بلندمدت با تهران شود. نکته‌ی مهم دیگر ناظر به امنیت ملی این‌که پذیرش ورود به مذاکره در شرایط فعلی تلویحاً به معنای مشروعیت‌بخشی به حملات اخیر تفسیر خواهد شد، زیرا این پیام را منتقل می‌کند که فشار نظامی به نتیجه رسیده و ایران را به پای میز مذاکره کشانده است. این امر می‌تواند به تشویق اقدامات نظامی بیش‌تر در آینده منجر شود.