باسمه تعالی
مقدمه
رابطهی غرب به رهبری آمریکا با جمهوری اسلامی ایران پس از انقلاب همواره با میزان قابلتوجهی از تنش و اختلاف همراه بوده است. این اختلاف به فراخور زمان، خود را در صورتهای متنوع، از تهدیدهای نظامی تا تحریمهای اقتصادی، تا مسائل مرتبط با برنامهی هستهای ایران نشان داده است. در فصل اخیر این تقابل، مشخصاً از ابتدای دههی نود شمسی، آمریکا با بهرهگیری حداکثری از نسل جدیدی از ابزار تحریم، دیپلماسی با پشتوانهی فشار را در دستور کار خود قرار داد. رسیدن به توافق هستهای با ایران در سال ۱۳۹۴، خروج یکطرفه از آن در سال ۱۳۹۷، راهاندازی پویش فشار حداکثری در سالهای پایانی دههی ۹۰، عدم تمایل دولت بایدن به احیای برجام و سپس ورود به دورهی حدود چهارسالهی تقابلها و تفاهمهای شکننده و مقطعی را میتوان بهعنوان نقاط عطف سیاست آمریکا در دههی اخیر در قبال تهران برشمرد. با این حال، به اعتراف کارشناسان آمریکایی، نهتنها اهداف مد نظر آمریکا در رابطه با ایران محقق نشد، بلکه جمهوری اسلامی ایران امروز به چالشی بزرگتر و معمایی پیچیدهتر برای سیاست خارجی آمریکا تبدیل شده است.
تحولات تدریجی اما بنیادین در سطح جهانی در سالهای اخیر که مشخصاً با آغاز جنگ اوکراین از اواخر سال ۱۴۰۰ به شکل محسوسی سرعت یافته است، ماهیت تقابل ایران و آمریکا را تحت تأثیر قرار داده است. امروز بر خلاف گذشته، مسأله هستهای در مرکز توجهات قرار ندارد و نگرانیهای آمریکا بیشتر به تغییرات در نظم جهانی مرتبط است؛ تغییراتی که خود را در قالب شکلگیری ائتلافهای ضد نظم باسابقهی آمریکایی و همکاریهای راهبردی ایران با قدرتهایی چون چین و روسیه به نمایش گذاشته است. بر این اساس، هدف بهروزشده و امروزیِ آمریکا در قبال تهران، ایجاد اخلال و در صورت امکان، منقطعسازی ایران از چین و روسیه و جلوگیری از شکلگیری پیوندهای وثیق راهبردی و بلندمدت میان این قدرتهای نوظهور است. رد پای این حقیقت، یعنی ورود به دورهای جدید از تقابل با ایران و لزوم طراحی طرحهای نو در این رابطه، در لابهلای سطور مقالات اندیشمندان آمریکایی بهوضوح دیده میشود.
تغییرات در اولویتهای سیاست خارجی آمریکا
تا سالها، مهار برنامهی هستهای و جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هستهای محور اصلی سیاست خارجی اعلامی آمریکا نسبت به ایران بود. این تمرکز منجر به امضای توافق هستهای برجام در سال ۱۳۹۴ شد. بااینحال، خروج آمریکا از برجام در دوران ترامپ و اعمال «سیاست فشار حداکثری» نشان داد که توافقهایی در این سطح، توان ایجاد تغییر رفتار محسوس در ایران را نداشته و مسائلی فراتر و مهمتر از هستهای، که مهمترین آن عبارت است از سیاستهای منطقهای جمهوری اسلامی ایران، همچنان در روابط این دو کشور وجود دارد. در یکی دو سال اخیر این تغییر در اولویتها واضحتر شده است. «سوزان مالونی» نایبرئیس «مؤسسهی بروکینگز»[1] و رئیس بخش سیاست خارجی این مؤسسه در یک جلسهی استماع در مجلس سنا تأکید میکند که امروز قدرت منطقهای ایران و توسعهی شبکهی نیابتی ایران در غرب آسیا تهدید اصلی برای منافع آمریکا و همپیمانان آن است.[2] همچنین، «جان آلترمن»[3] رئیس «برنامهی خاورمیانه» در «مرکز مطالعات راهبردی و بینالملل» (سی.اس.آی.اس) در یادداشتی، اشتباهات راهبردی واشینگتن در قبال ایران طی چهار دههی گذشته را گوشزد میکند و با اشاره به دو ابزار مهم و اساسی ایران یعنی برنامهی موشکی و شبکهی شبهنظامیان همپیمان در منطقه، مشابه مالونی، محل نزاع اصلی آمریکا با ایران را در فضای قدرتگیری منطقهای ایران تعریف میکند.[4]
تقویت همکاری ایران با قدرتهای جهانی، بهویژه روسیه و چین، عامل مهم دیگری است که در تغییر سیاستهای آمریکا نسبت به ایران مؤثر بوده است. این همکاریها که در زمینههای مختلف اقتصادی، نظامی و فناوری انجام میشوند، به نحوی طراحی شدهاند که ظرفیت به چالش کشیدن نظم جهانی تحت رهبری آمریکا در آیندهای نهچندان دور را دارند. روابط ایران و روسیه بهویژه پس از آغاز جنگ اوکراین بهطرز چشمگیری تقویت شده است. طبق برخی گزارشها، ایران بیش از ۳۷۰۰ پهپاد به روسیه فروخته و همکاریهای نظامی گستردهای بین دو کشور برقرار شده است. چین نیز از طریق خرید نفت از ایران و روسیه، به تأمین مالی هر دو کشور کمک کرده است. آنچه بیشتر اهمیت دارد، وجه معنایی و راهبردیِ همکاریهای از این جنس است که عبارت است از گرد هم آمدن مجموعهای از کشورهای ناراضی از نظم موجود، حول هدف مشترکِ براندازی اصول، قوانین و حتی سازمانهای منتسب به نظم بینالملل کنونی. «ریچارد فانتِین»[5] رئیس اندیشکدهی «مرکز امنیت نوین آمریکا»[6] در یادداشتی دراینباره مینویسد:
«این چهار قدرت (ایران، روسیه، کرهی شمالی و چین) بهصورت روزافزون منافع مشترک شناسایی میکنند، ادبیات خود را با هم هماهنگ میکنند و فعالیتهای نظامی و دیپلماتیک مشترک و هماهنگ انجام میدهند. این همگرایی در حال شکل دادن به یک محور تحول است؛ تحولی که در حال تغییر دادن بنیادین فضای ژئوپلیتیک است.»[7]
این نوع همکاریها نه تنها تهدیدی برای منافع آمریکا در غرب آسیا است، بلکه نقش مهمی در تغییر موازنهی قدرت در سطح جهانی دارد.
تغییرات ژئوپلیتیکی و کاهش کارایی تحریمها
تحریم یکی از ابزارهای اصلی آمریکا برای مهار ایران بوده است. در دوران ترامپ، سیاست «فشار حداکثری» با هدف نابود کردن اقتصاد ایران و مجبور کردن آن به بازگشت به میز مذاکره اجرا شد. اما این سیاست نه تنها به نتیجهی مطلوب نرسید، بلکه باعث افزایش مقاومت ایران و تشدید همکاریهای آن با سایر قدرتها شد. «ریچارد نفیو» یکی از طراحان اصلی تحریمها در دوران اوباما، در گزارشی که اخیراً منتشر شده اذعان میکند که امروز دیگر امکان بهکارگیری ابزار تحریم به شکل گذشته (دورهی اوباما) وجود ندارد. نفیو افزایش آگاهی و تجربهی ایران نسبت به نحوهی مواجهه با تحریم، تغییر در شرایط ژئوپلیتیکی جهان و مشکلات داخلی در واشینگتن را بهعنوان عواملی معرفی میکند که باعث شده است تأثیر تحریمها کاهش یابد. امروز حتی ترامپ هم معتقد است که استفاده از ابزار تحریم به شیوهی گذشته تأثیر معکوس داشته و نهایتاً به ضرر منافع آمریکا تمام خواهد شد.[8]
راهبرد جدید آمریکا: جلوگیری از شکلگیری ائتلافهای ضدآمریکایی
با کاهش کارایی تحریمها و تقویت روابط ایران با قدرتهای جهانی، راهبرد اصلی آمریکا در حال حاضر جلوگیری از شکلگیری ائتلافهای ضدآمریکایی و نقشآفرینی ایران در این ائتلافهاست. به جای تمرکز بر مسائل هستهای و تلاش برای احیای برجام، واشینگتن اکنون بیشتر بر جلوگیری از شکلگیری همکاریهای راهبردی ایران با روسیه و چین تمرکز دارد. این همکاریها تنها به حوزهی نظامی محدود نمیشوند، بلکه شامل تلاشهایی برای کاهش وابستگی به دلار و ایجاد شبکههای تجاری امن برای کماثرسازی تحریمهای آمریکا هستند. فانتین در مقالهی خود تأکید میکند که این ائتلافها در حال تغییر ساختار ژئوپلیتیک جهانی هستند و آمریکا برای مهار این تهدیدات، باید به اقدامات جدیتر و هماهنگتری در سطح بینالمللی دست بزند. در نتیجهی اتخاذ این راهبرد جدید و با توجه به برخی عوامل دیگر، مذاکرات هستهای با ایران که زمانی محور اصلی سیاست خارجی آمریکا بود، اکنون دیگر نمیتواند اولویت بالایی در سیاستهای واشینگتن در قبال ایران داشته باشد.
نتیجهگیری
تغییر اساسی در وضعیت جهان و در پی آن، راهبرد جدید آمریکا در قبال ایران، دلالتهای مهمی برای جمهوری اسلامی ایران دارد. آمریکا و اروپا و بهطور کلی بلوک غرب، بیش از اینکه در نقطهی همکاری و تعامل با ایران قرار داشته باشند، در نقطهی تقابل آشکار قرار دارند. این امر بهخصوص در شرایطی که رژیم صهیونیستی بهعنوان همپیمان اصلی آمریکا در منطقه تحت فشار قرار گرفته و با خطر موجودیت دست و پنجه نرم میکند، و همچنین با تداوم جنگ روسیه و اوکراین و همکاری نظامی تهران با مسکو، بیشتر خود را نشان میدهد. انگشت اتهام غرب، چه آمریکا و چه اروپا امروز صریحاً به سمت ایران نشانه رفته است.
در سال ۱۴۰۳ اساساً مسألهی اصلی طرف مقابل با ایران دیگر مسألهی هستهای نیست. در چنین شرایطی، عقبگرد و بازنشانی رویکرد دستگاه سیاست خارجی به ده سال پیش و توسل به ابزارهای تجربهشده نظیر مذاکره برای لغو تحریم یا تلاش برای احیای چارچوبهای ناکارآمدی چون برجام، خطای راهبردی و برخلاف منافع ملی کشور است.
در پرتو تحولات اخیر جهانی و منطقهای، سیاستهای غرب و بهخصوص آمریکا نسبت به جمهوری اسلامی ایران به شکل قابلتوجهی دستخوش تغییر شده است. از آنجا که تحریمها دیگر بهعنوان ابزاری موثر برای اعمال فشار بر ایران کارایی گذشته را ندارند، تمرکز واشینگتن به جلوگیری از شکلگیری ائتلافهای راهبردی میان ایران و قدرتهای نوظهوری همچون چین و روسیه تغییر یافته است. با این حال، این راهبرد جدید نیز با چالشهای جدی روبهروست؛ زیرا ایران با بهرهگیری از فرصتهای ناشی از تغییرات ژئوپلیتیکی، توانسته است همکاریهای خود را با این قدرتها تقویت کند. به نظر میرسد آیندهی تقابل بین ایران و آمریکا بهطور چشمگیری به توانایی آمریکا در ایجاد اختلال در شکلگیری ائتلافهای نوظهور و همچنین کنشگری مدبرانهی ایران در فضای جدید گره خورده است. در این میان، ایران میتواند با اتخاذ سیاستهای هوشمندانه در سطح راهبردی، نقش مهمی در شکلدهی به آیندهی خود ایفا کند.
منابع —————————————-
[1] Suzanne Maloney – The Brookings Institution
[2] متن کامل گزارش «سوزان مالونی» نایبرئیس «مؤسسهی بروکینگز» و رئیس بخش سیاست خارجی این مؤسسه به کمیتهی روابط خارجی مجلس سنا – یکم مارس ۲۰۲۴ (۱۱ اسفند ۱۴۰۲)
https://www.foreign.senate.gov/imo/media/doc/0217a85a-ae50-89b2-e9d2-a20d47ffabbc/022824_Maloney_Testimony.pdf
[3] Jon Alterman; Director of the Middle East program – Center for Strategic and International Studies (CSIS)
[4] A Détente Option for Iran: America Needs a Simpler Policy—but Not Rapprochement – By Jon B. Alterman – April 3, 2024
https://www.foreignaffairs.com/iran/detente-option-iran
[5] RICHARD FONTAINE is CEO of the Center for a New American Security. He has worked at the U.S. Department of State, on the National Security Council, and as a foreign policy adviser to U.S. Senator John McCain.
[6] Center for a New American Security (CNAS)
[7] یادداشت فارین افرز با عنوان «محور تحول: دشمنان آمریکا چگونه در حال متحد شدن برای براندازی نظم جهانی هستند؟» به قلم «آندریا تیلور» و «ریچارد فانتِین» – چهارم اردیبهشت ۱۴۰۳ (۲۳ آوریل ۲۰۲۴)
https://www.foreignaffairs.com/china/axis-upheaval-russia-iran-north-korea-taylor-fontaine
[8] اظهارات دونالد ترامپ رئیسجمهور سابق آمریکا در «باشگاه اقتصادی نیویورک» دربارهی تحریم
isna.ir/xdRNVH