مقدمه
علی لاریجانی، مشاور رهبر معظم انقلاب اسلامی، اخیراً در مصاحبهای پیشنهاد توافق جدیدی با آمریکا را مطرح کرد. در پی این اظهارات، سخنگوی وزارت امور خارجهی ایران نیز از برگزاری نشستی با معاونان وزرای خارجهی ایران و سه کشور اروپایی عضو برجام (فرانسه، آلمان و انگلیس) در تاریخ ۹ آذر برای بررسی مسائل دوجانبه، منطقهای و بینالمللی خبر داد. لاریجانی در اظهارات خود تأکید کرد که اگر مقامات جدید آمریکا صرفاً با سلاح هستهای ایران مخالفند، باید در ازای این موضع، شروط ایران را نیز بپذیرند و خسارات وارده به کشور را جبران کنند تا امکان دستیابی به توافق جدید فراهم شود. فارغ از محتوای مذاکرات و قضاوت دربارهی آن، پیامهایی که غرب از این تصمیم جمهوری اسلامی دریافت میکند، به دلایل متعددی میتواند به عنوان پیام ضعف تلقی شود.
پیام ضعف
از دیدگاه روابط بینالملل، زمانی که دو طرف به دلیل اختلافات گسترده، در موقعیتی خصمانه نسبت به یکدیگر قرار دارند، ابراز تمایل یکی از طرفین به مذاکره و دعوت به تعامل، اغلب به عنوان نشانهای از ضعف تلقی میشود. سه کشور اروپایی پس از نقض تعهدات خود در چارچوب توافق هستهای برجام و در پی جنگ روسیه با اوکراین، به تدریج فاصلهگذاری خود از جمهوری اسلامی ایران را به وضوح نشان دادند. ادامهی این روند منجر به اتخاذ اقدامات متعدد و خلاف منافع ایران از سوی این کشورها گردید. به ویژه در ماههای اخیر، مواضع تند اتحادیه اروپا و بریتانیا در قبال ایران شدت یافته است. از جمله اقدامات غیرسازنده و متناقض با منافع جمهوری اسلامی ایران میتوان به ممنوعیت ارائه خدمات به هواپیمایی جمهوری اسلامی در فرودگاههای اروپایی، تحریمهای اعمالی علیه کشتیرانی جمهوری اسلامی و طرح پیشنویس قطعنامهی ضد ایرانی در شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی اتمی در هفته گذشته و دادن رأی مثبت به آن اشاره کرد. در چنین شرایطی، سخن از مذاکره با کشورهای اروپایی از سوی ایران، امری عجیب و فاقد دفاع منطقی به نظر میرسد.
از دیدگاه زمانی نیز هماکنون یکی از نامناسبترین مقاطع برای ارسال سیگنالهای مذاکره به طرف غربی محسوب میشود. در شرایطی که انتخاب ترامپ به عنوان رئیسجمهور جدید آمریکا قطعی شده و وی در حال گزینش تندروترین افراد ممکن در حوزهی سیاست خارجی است، و درست زمانی که «ترامپهراسی» به موضوعی قابلتوجه در دستور کار رسانههای خارجی و حامیان داخلی آنها تبدیل گشته است، درخواست برای مذاکره با کشورهای اروپایی یا ارائهی پیشنهاد توافق به ایالات متحده، میتواند مفاهیمی چون نگرانی و دستپاچگی را به طرف مقابل انتقال دهد.
به علاوه، شرایط منطقه هم به گونهای است که هیچگونه تطابقی با فرایند مذاکره با طرفهای غربی را به ذهن متبادر نمیسازد. پس از حملهی رژیم صهیونیستی به خاک کشور و عدم واکنش متناسب از سوی جمهوری اسلامی ایران و عدم تحقق وعدههای مقامات مبنی بر پاسخ قاطع به دشمن، محاسبات طرف مقابل بر این اصل استوار شده که ایران در موضع ضعف قرار دارد. در چنین وضعیتی، بحث از گفتوگو، توافق و مذاکرات، پیام روشنی برای طرف مقابل به همراه خواهد داشت.
نتیجهی ارسال پیام ضعف
رویکرد منفعلانه و ناشی از ضعف جمهوری اسلامی ایران، پیامدهای منفی راهبردی و امنیت ملی برای کشور به دنبال خواهد داشت. از طرفی، شکلگیری این تصور در ذهن طرف غربی که جمهوری اسلامی ایران در مناسبات خود با غرب در موضع ضعف قرار دارد، تأثیر قابلتوجهی بر کاهش جایگاه مذاکراتی و توان چانهزنی کشور خواهد گذاشت. تثبیت حس برتری در غرب منجر به افزایش سطح مطالبات آنها در جریان مذاکرات خواهد شد. در همین چند روز اخیر، برخی مراکز پژوهشی که سابقهی تولید طرحهای ضدایرانی دولت آمریکا در دورهی اول ریاستجمهوری ترامپ را دارند، پیششرطهای زیادهخواهانهای برای آغاز هرگونه مذاکرات آتی ترامپ با ایران پیشنهاد کردهاند. این در حالی است که پیش از این، واشینگتن بهخاطر خروج یکجانبه از برجام در موضع پایینتری نسبت به ایران قرار داشت و لزوم جبران خسارتهای ایران توسط آمریکا به عنوان امری تثبیتشده تلقی میشد.
از سوی دیگر، تصمیمات کلان کشور تأثیر قابلتوجهی بر دیدگاه سایر بازیگران اصلی عرصهی بینالمللی، همچون چین و روسیه دارد. در زمانی که نظم جهانی از اساس دچار تحول و تزلزل شده است و کشورها با دقت و احتیاط کامل در تلاش برای اتخاذ راهبردهای مناسب جهت جایگاهیابی خود در جهان نوین میباشند، بازگشت به عقب از سوی ایران و آزمودن مجدد راهی که در گذشته منجر به شکست شده است، میتواند به شکلگیری برداشتهای منفی در محاسبات شرکای راهبردی فعلی و بالقوهی کشور منتهی گردد.
جمعبندی
در شرایط کنونی، هرگونه سخن از تمایل به مذاکره با کشورهای غربی، به ویژه در دوران تحولات سیاسی و امنیتی پیچیده، میتواند به عنوان نشانهای از ضعف تلقی گردد. تصمیمات اخیر ایران، از جمله پیشنهاد توافق جدید با آمریکا از سوی آقای لاریجانی و دعوت به مذاکرات با سه کشور اروپایی، ممکن است منجر به کاهش قدرت چانهزنی و جایگاه راهبردی کشور در عرصهی بینالمللی شود. این رویکرد میتواند فضای مذاکرات را به نفع طرف غربی تغییر داده و به افزایش مطالبات غیرمنطقی و زیادهخواهانه منجر گردد. در عین حال، بازگشت به مسیرهای قبلی که پیشتر منجر به شکست شده است، ممکن است تأثیرات منفی بر روابط با شرکای راهبردی ایران همچون چین و روسیه داشته باشد.