ترامپ پیش از فشار حداکثری، محتاج یک راهبرد برای ایران است

خلاصه‌ی یادداشت نفیو در مؤسسه‌ی واشینگتن
07 آذر 1403
نویسنده: آیسا سنتر

مقدمه

«ریچارد نفیو» که از چند ماه پیش به «مؤسسه‌ی واشینگتن برای سیاست‌های خاورنزدیک» پیوسته است، در گزارشی با عنوان «ترامپ پیش از فشار حداکثری، محتاج یک راهبرد برای ایران است»[1]، به نقد و بررسی رویکرد اعلامی دولت جدید آمریکا در قبال جمهوری اسلامی ایران و چالش‌های پیش روی آن پرداخته است. در ادامه، اهم مطالب این گزارش آورده شده است. با توجه به اهمیت مطالب مطرح‌شده در این گزارش،‌ تا حد زیادی از خلاصه‌سازی اجتناب شده و متن پیش رو تقریباً همه‌ی مطالب گزارش اصلی را در بر می‌گیرد.

ورود به بحث

  • «برایان هوک» مسئول گروه انتقال وزارت خارجه گفته است فشار حداکثری باز خواهد گشت. اما با چه هدف و دورنمایی؟

سابقه‌‌ی دولت بایدن

  • فشار حداکثری در دوره‌ی بایدن از لحاظ حقوقی نه‌تنها از بین نرفت، بلکه تقویت شد. از این منظر، تحریم‌های آمریکا علیه ایران هیچ‌وقت به اندازه‌ی امروز جامع نبوده است.
  • اما هم‌زمان، دو عامل «دور زدن تحریم‌ها» توسط ایران و «اجرای کم‌فروغ تحریم‌ها» توسط آمریکا باعث افزایش صادرات نفت و افزایش میزان ذخایر ارزی ایران در چند سال گذشته شده است.
  • «ژنت یلن» در جلسه‌ای در کنگره در مارس ۲۰۲۳ بیان کرد که تحریم‌ها باعث تغییر در رفتار تهران نشده است.
  • دو عامل اصلی وجود دارد که می‌تواند به توضیح رویکرد بایدن کمک کند و شاید روی رویکرد ترامپ هم اثر داشته باشد:
  • تشدید تحریم‌های نفتی علیه ایران در تضاد با تلاش آمریکا در راستای تقویت تحریم‌های روسیه و اجرای تحریم‌های موجودِ ونزوئلا است. دولت بایدن نتوانسته است این نگرانی را پنهان کند.
  • گسترش تحریم‌های ایران خطر تحریک این کشور به تشدید فعالیت‌های هسته‌ای را در پی داشت.
  • خلاصه، برآورد تیم بایدن این بود که تشدید تحریم‌های ایران در سطح کلان هیچ سودی ندارد و خطرات زیادی در پی دارد؛ بنابراین، هدف‌گیری‌های موردی را در پیش گرفت و هیچ‌گاه تحریم را به‌عنوان یک ابزار سیاستی عمده به رسمیت نشناخت.

طرح ترامپ

  • طرح نوپای ترامپ شایسته‌ی بررسی است. هوک تصریح کرده است که فشار حداکثری ابزار انتخابی دولت جدید خواهد بود، اما هدف از این فشار را اعلام نکرد. او تغییر رژیم را به عنوان یک هدف رد کرد، اگرچه روند انتقال به تازگی آغاز شده و سایر اعضای تیم امنیت ملی ترامپ ممکن است نظرات متفاوتی داشته باشند.
  • به غیر از تغییر رژیم، فشار حداکثری می‌تواند به دو هدف کمک کند: نوعی توافق جدید با ایران یا مهار. فشار آمریکا می تواند ابزار مفیدی برای دستیابی به هر یک از این نتایج باشد، اما اثربخشی واقعی آن به نحوه‌ی اعمال آن و میزان حمایت بین‌المللی بستگی دارد. به خصوص اگر موضع اجرایی قاطعانه‌تر باعث ایجاد بحران در بازار نفت شود.
  • به علاوه، تیم ترامپ باید در نظر بگیرد که چگونه می‌خواهد به اقدامات تلافی جویانه بالقوه ایران (شامل حملات به اهداف آمریکا در منطقه و حملات به ظرفیت‌های صادرات نفت منطقه) پاسخ دهد.

یک توافق جدید؟

  • در دور اول ترامپ، مقامات دولت او اعلام کردند که قصد دارند توافقی بهتر از برجام را دنبال کنند. این می‌تواند هدف دور دوم ترامپ نیز باشد. ولی دستیابی به آن سخت است.
  • دلیل اصلی شکست بایدن در بازگشت به برجام، نگرانی ایران از بازگشت ترامپ به کاخ سفید بود. این نگرانی حتی به ترتیبات دیگر هم تسری پیدا کرده بود. البته احتمال این‌که ترامپ معامله‌ای که خودش منعقد کرده باشد را پاره کند کم‌تر است و این می‌تواند تهران را متقاعد به امتحان این مسیر کند.
  • علاوه بر این، موقعیت راهبردی کنونی ایران می‌تواند احتمال مذاکره را تقویت کند: برنامه‌ی هسته‌ای ایران فقط یکی از این موارد است: ایران نسبت به گذشته از بسیاری از نقاط عطف فنی بسیار مهم عبور کرده است. دشوار بودن عقب‌گرد در این پیشرفت‌ها از طریق مذاکره، اعتماد به نفس تهران در مذاکرات احتمالی آتی را بالا برده است.
  • حتی تصوراتی که ظاهراً در تضاد با رسیدن به توافق هستند، مثل تصور تضعیف موقعیت منطقه‌ای ایران در پی تجاوز رژیم صهیونیستی به حزب‌الله و حماس، می‌تواند توسعه‌ی موضوعی مذاکرات را تسهیل کند.
  • با این حال، رسیدن به توافق هم‌چنان به دلایل متعدد، بسیار سخت خواهد بود:
  • از سال 2013 تهران تأکید کرده است که در مورد موضوعات غیرهسته‌ای مذاکره نخواهد کرد و هم‌چنین تأکید داشته است که از برجام فراتر نخواهد رفت. این موضع حتی در دوره‌ی فشار حداکثری ترامپ نیز تغییر نکرد.
  • هرگونه توافقی که به فعالیت‌های منطقه‌ای ایران بسط یابد، مناقشه‌برانگیز بوده و راستی‌آزمایی آن دشوار است.
  • تا زمانی که ایران از لحاظ فنی توان عبور از آستانه‌ی سلاح هسته‌ای را داشته باشد، پویش فشار حداکثری نمی‌تواند اهرم قابل‌توجهی ایجاد کند. درست است که انتخاب مسیر سلاح‌سازی از لحاظ ژئوپلیتیک برای تهران خطرناک است اما این سناریو امروز بسیار محتمل‌تر از دوره‌ی فشار حداکثری در سال ۲۰۱۸ است.
  • اگر دولت ترامپ به فشار حداکثری به عنوان گزینه‌ای بلندمدت‌تر با هدف کشاندن تدریجی (و نه فوری) ایران به میز مذاکره نگاه می‌کند، باید این واقعیت را در نظر بگیرد که این سیاست می‌تواند تقریباً روزی یک میلیون بشکه نفت از بازار حذف کند؛ سناریویی که قیمت‌های جهانی را افزایش می‌دهد، مگر اینکه عرضه‌ی اضافی به بازار افزوده شود. کشورهای اوپک ممکن است تمایلی به عرضه‌ی بیشتر نفت نداشته باشند، زیرا بازارها در حال حاضر نزولی و قیمت‌ها کاهش یافته است. در تئوری، ترامپ می‌تواند برای جایگزینی عرضه‌ی ازدست‌رفته‌ی ایران، به سمت تخفیف در تحریم‌های روسیه برود، اما ساختار قوانین تحریم‌های آمریکا علیه مسکو این کار را دشوار می‌کند. علاوه بر این، کاهش تحریم‌ها برای ونزوئلا نیز تا زمانی که رژیم ونزوئلا تغییر نکند، بعید به نظر می‌رسد.

مهار

  • در نهایت، موانع فوق ممکن است در عمل تیم ترامپ را مجبور به تغییر جهت به سمت رویکرد مهار از طریق فشار تحریم و شاید حمایت مداوم از حملات نظامی اسرائیل به ایران و/یا نیروهای نیابتی ایران سوق دهد. این نوع از پویش تحریمی می‌تواند روی کاهش ظرفیت و اراده‌ی تهران برای حمایت از احیای حزب‌الله و حماس تمرکز داشته باشد. این پویش هم‌چنین می‌تواند مواردی چون توان ایران برای تأمین حمایت نظامی از روسیه، بازسازی سامانه‌های پدافند هوایی داخلی و مدیریت جامعه‌ی هم‌چنان ملتهب داخل ایران را کاهش دهد. به علاوه، این پویش می‌تواند از بسیاری از اقدامات تحریمی مشابه پیش‌بینی‌شده در سناریوی توافق‌جویی استفاده کند، اما هدف آن ساده‌تر خواهد بود: تحمیل هزینه‌هایی که بی‌ثبات کردن منطقه را برای ایران دشوار می‌کند.
  • البته همین راهبرد مهار محدودتر هم معضلاتی در برابر خود دارد:
  • این راهبرد نمی‌تواند توان ایران در گریز هسته‌ای را محدود کند.
  • این راهبرد فاقد یک مشوق کلیدی است که پشتیبان دور قبلی فشار حداکثری بود: هدف اعلامی رسیدن به یک توافق با ایران. «تحریم در خدمت دیپلماسی» از سال ۲۰۰۵ یک پیام مرکزی برای تهران و یک توجیه برای سایر دولت‌ها بوده است. در گذشته شرکای آمریکا این‌گونه می‌فهمیدند که اگر توافقی حاصل شود، تحریم‌ها برچیده خواهند شد. این باعث می‌شد که آن‌ها اقدامات خود را با تحریم‌های آمریکا هماهنگ و تکمیل کنند. اما تعهد بی‌پایان به اتخاذ سیاست مهار نمی‌تواند یک سیاست پایدار باشد. ایران روابط قدرتمندی با چین و روسیه دارد و می‌تواند از این اهرم برای تضعیف و بی‌خاصیت کردن تحریم‌ها استفاده کند.
  • برای بهبود مهار، دولت ترامپ می‌تواند پویش فشار خود را بر تلاش‌هایی متمرکز کند که توانایی تهران برای ایجاد آسیب‌های منطقه‌ای را، بدون تشویق به تشدید تنش، محدود می‌کند. با این حال، چنین پویشی به رویکرد بایدن نزدیکتر خواهد بود، با تمام اشکالات مشابه.
  • یکی از راه‌های رسیدگی به این معضل و تضمین پذیرش بین‌المللی بیشتر، تبیین مزایای سیاست واشنگتن است. تحت سیاست «مهار تحریم‌پایه»، ایران منابع کم‌تری برای حمایت از بازسازی غزه و لبنان و در نتیجه، پیشبرد منافع سیاسی خود در آن‌جا در اختیار خواهد داشت…

جمع‌بندی

  • با توجه به اینکه تغییر رژیم ظاهراً در حال حاضر از روی میز خارج شده است، نیاز شدیدی برای دولت آینده وجود دارد که «وضعیت نهایی با ایران» را به درستی توصیف کرده و حمایت بین‌المللی از این سیاست را تأمین کند. راهبردهای تحریم‌محور تنها زمانی کار می‌کنند که حامی سیاست (policy) باشند نه جایگزین آن. دولت ترامپ پیش از سخن گفتن از نحوه‌ی استفاده از تحریم‌ها باید بررسی کند که تحریم چه جایگاهی در سیاست کلی آمریکا برای غرب آسیا دارد.

منابع

[1] گزارش «ریچارد نفیو» در «مؤسسه‌ی واشینگتن برای سیاست‌های خاورنزدیک» با عنوان «ترامپ پیش از فشار حداکثری، محتاج یک راهبرد برای ایران است» – ۱۴ نوامبر ۲۰۲۴ (۲۴ آبان ۱۴۰۳)

https://www.washingtoninstitute.org/policy-analysis/maximum-pressure-trump-needs-iran-strategy